𝓼𝓾𝓷𝓼𝓮𝓽 part 1
𝓼𝓾𝓷𝓼𝓮𝓽 _ _ _ part 1
معرفی :
من جئون جونگ کوکم ، 26 سالمه ... پدرمو تو بچگی از دست دادم اما مادرمو هنوز دارم که یه تیکه از وجودمه، عاشق ورزش بوکسم ... ورزش کار اکیپ مونم *خب درسته از همشون عضله ای ترم*
من کیم ملورین هستم 24 سالمه.... به نقاشی و نوازندگی و تیر اندازی علاقه ی زیادی دارم مادر و پدرمو دو سال پیش طی یه تصادف از دست دادم امابهترین دوستم جیسو همیشه کنارمه
من پارک جیمینم ... 26 سالمه قدمم خیلی بلنده هرکی بگه قدم کوتاه خره اصلنم کیوت نیستم
موچی اکیپ مونم *نخیر نیستم*
من کیم تهیونگم... 26 ساله، اصن جذاببب، با جونگ کوک و جیمین مثل برادریم ... دیوونه ی طعم قهوه ام و نوازنده ی ساکسیفونم
خرس عسلی اکیپ مونم *خودمم نمیدونم چرا این لقبو برام گذاشتن*
(با بقیه شخصیتا در طول فیک آشنا میشید ... این فیک اسمات نداره )
علامت کوک _
علامت ملورین +
علامت تهیونگ÷
علامت جیمین^
_ _ _ _ _ _ _ __
_هی جیمینا
^چته
_با من درست حرف بزنااا
^گگگ خب چیه
_امروز میای با همدیگه بریم باشگاه
^چرا که نه ، فقط تهیونگم با خودم میارم چون بفهمه بدون اون رفتیم خودشو میکشه
_باشه بهش میگی یا زنگ بزنم بگم
^خودت بگو حوصله جیغ جیغاشو ندارم
_باشه ساعت ۳ میبینمت
^اوکی *قطع کرد*
بلافاصله بعد از قطع شدن تماس توسط جیمین به تهیونگ زنگ زدم
_الو ته
÷سلام مرد عضله ای
_سلام خرس عسلی * خنده *
÷ایشش ، حالا چیکارم داشتی؟
_خواستم بگم میای با منوجیمین بریم باشگاه؟
÷اصن دلتون میاد بدون من برین
_آره
÷ *چشماشو تو حدقه میچرخونه* باشه میام
_اوکی *قطع میکنه*
از تختم میام پایین و میرم سمت اوما امروز خیلی ناراحت بنظر میومد . از پله ها رفتم پایین و با شنیدن صدای شیر آب از آشپزخونه فهمیدم داره آشپزی میکنه.
اروم رفتم داخل آشپزخونه که متوجه من نشد. حتما ذهنش خیلی درگیره
صداش کردم که هینی کشید
_اوما اروم باش منم
:بچه نمیگی یوقت مادرت سکته میکنه؟
_ببخشید ، میگم چی داری درست میکتی خیلی گشنمه
:شکمو ، دارم غذای مورد علاقتو درست میکنم
_اخ جوننن
: *تاسف* از هیکلت خجالت بکش
_ *پوکر فیس از آشپزخونه رفت و بیرونو روی مبل لش کرد*
ادامه ی پارت 1 پست بعدی ...✨️
معرفی :
من جئون جونگ کوکم ، 26 سالمه ... پدرمو تو بچگی از دست دادم اما مادرمو هنوز دارم که یه تیکه از وجودمه، عاشق ورزش بوکسم ... ورزش کار اکیپ مونم *خب درسته از همشون عضله ای ترم*
من کیم ملورین هستم 24 سالمه.... به نقاشی و نوازندگی و تیر اندازی علاقه ی زیادی دارم مادر و پدرمو دو سال پیش طی یه تصادف از دست دادم امابهترین دوستم جیسو همیشه کنارمه
من پارک جیمینم ... 26 سالمه قدمم خیلی بلنده هرکی بگه قدم کوتاه خره اصلنم کیوت نیستم
موچی اکیپ مونم *نخیر نیستم*
من کیم تهیونگم... 26 ساله، اصن جذاببب، با جونگ کوک و جیمین مثل برادریم ... دیوونه ی طعم قهوه ام و نوازنده ی ساکسیفونم
خرس عسلی اکیپ مونم *خودمم نمیدونم چرا این لقبو برام گذاشتن*
(با بقیه شخصیتا در طول فیک آشنا میشید ... این فیک اسمات نداره )
علامت کوک _
علامت ملورین +
علامت تهیونگ÷
علامت جیمین^
_ _ _ _ _ _ _ __
_هی جیمینا
^چته
_با من درست حرف بزنااا
^گگگ خب چیه
_امروز میای با همدیگه بریم باشگاه
^چرا که نه ، فقط تهیونگم با خودم میارم چون بفهمه بدون اون رفتیم خودشو میکشه
_باشه بهش میگی یا زنگ بزنم بگم
^خودت بگو حوصله جیغ جیغاشو ندارم
_باشه ساعت ۳ میبینمت
^اوکی *قطع کرد*
بلافاصله بعد از قطع شدن تماس توسط جیمین به تهیونگ زنگ زدم
_الو ته
÷سلام مرد عضله ای
_سلام خرس عسلی * خنده *
÷ایشش ، حالا چیکارم داشتی؟
_خواستم بگم میای با منوجیمین بریم باشگاه؟
÷اصن دلتون میاد بدون من برین
_آره
÷ *چشماشو تو حدقه میچرخونه* باشه میام
_اوکی *قطع میکنه*
از تختم میام پایین و میرم سمت اوما امروز خیلی ناراحت بنظر میومد . از پله ها رفتم پایین و با شنیدن صدای شیر آب از آشپزخونه فهمیدم داره آشپزی میکنه.
اروم رفتم داخل آشپزخونه که متوجه من نشد. حتما ذهنش خیلی درگیره
صداش کردم که هینی کشید
_اوما اروم باش منم
:بچه نمیگی یوقت مادرت سکته میکنه؟
_ببخشید ، میگم چی داری درست میکتی خیلی گشنمه
:شکمو ، دارم غذای مورد علاقتو درست میکنم
_اخ جوننن
: *تاسف* از هیکلت خجالت بکش
_ *پوکر فیس از آشپزخونه رفت و بیرونو روی مبل لش کرد*
ادامه ی پارت 1 پست بعدی ...✨️
۲.۴k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.