ببخش منو (p⁷)
ببخش منو (p⁷)
(ا.ت ویو)
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم رفتم سمت اتاق جونگکوک نفس عمیقی کشیدم و درو باز کردم
_هی ددی
+عو لیدی اومدی؟
اومد سمتم دستشو زیر بوتم گذاشت و بلندم کرد...لبا*شو روی لبمگذاشت و با ولع میمکید..پاهامو دور کمرش حلقه کردم انداختم رو تخت رو روم خیمه زد لباسامو توی تنم جر داد و دستش و سمت پو*صیم برد
(بقیه با خودتون)
(فلش به بعد کارشون)
(ویو جونگکوک)
براید استایل بلندش کردم بردم گذاشتم توی وان حموم شروع کردم به مالیدن دلش
+بیب خیلی درد داشت؟
_اومم اولاش ولی بعدش نه
لبشو بوسیدم و موهاشو نوازش کردم..بعد چند مین دیدم خوابیده...بغلش کردمگذاشتمش روی تخت پتو رو روشکشیدم .لباسامو پوشیدم که دیدم گوشیم زنگ میزنه...
رفتم سمت گوشیم..جواب دادم..
+بله پدر؟
<کاره دختره رو تموم میکنی یا نه؟!
_من...من نمیتونم اینکارو انجام بدم..
<چی؟ هه نکنه جدی عاشق شدی؟ فقط قرار بود ادایه عاشق هارو در بیاری
_من متاسفم
<باشه...خودت میدونی که چقدر سنگدلم ۱۰ روز دیگه کشتیش کشتی نکشتی خودم وارد عمل میشم
گوشیو قطع کرد...شروع کردم به گریه کردن..از اتاق رفتم بیرون یهویی یادم افتاد که اگه ا.ت رو نکشم پدر زندم نمیزاره یه فکری زد به سرم که اشکام سرازیر شدن
(ا.ت ویو)
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم رفتم سمت اتاق جونگکوک نفس عمیقی کشیدم و درو باز کردم
_هی ددی
+عو لیدی اومدی؟
اومد سمتم دستشو زیر بوتم گذاشت و بلندم کرد...لبا*شو روی لبمگذاشت و با ولع میمکید..پاهامو دور کمرش حلقه کردم انداختم رو تخت رو روم خیمه زد لباسامو توی تنم جر داد و دستش و سمت پو*صیم برد
(بقیه با خودتون)
(فلش به بعد کارشون)
(ویو جونگکوک)
براید استایل بلندش کردم بردم گذاشتم توی وان حموم شروع کردم به مالیدن دلش
+بیب خیلی درد داشت؟
_اومم اولاش ولی بعدش نه
لبشو بوسیدم و موهاشو نوازش کردم..بعد چند مین دیدم خوابیده...بغلش کردمگذاشتمش روی تخت پتو رو روشکشیدم .لباسامو پوشیدم که دیدم گوشیم زنگ میزنه...
رفتم سمت گوشیم..جواب دادم..
+بله پدر؟
<کاره دختره رو تموم میکنی یا نه؟!
_من...من نمیتونم اینکارو انجام بدم..
<چی؟ هه نکنه جدی عاشق شدی؟ فقط قرار بود ادایه عاشق هارو در بیاری
_من متاسفم
<باشه...خودت میدونی که چقدر سنگدلم ۱۰ روز دیگه کشتیش کشتی نکشتی خودم وارد عمل میشم
گوشیو قطع کرد...شروع کردم به گریه کردن..از اتاق رفتم بیرون یهویی یادم افتاد که اگه ا.ت رو نکشم پدر زندم نمیزاره یه فکری زد به سرم که اشکام سرازیر شدن
۵.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.