کمک...
کمک...
part"8"
تهیونگ:این دیگه چه صداییی بود...
در به شدت زیادی کوبیده میدسد جوری که انعطاف پیدا کرده بود...همه از ترس داشتن میمیردن که صدای هلیکوپتر بلند شد جلوی پنجره بزرگ ایستاد یکی داد زد بپرین بالا همه سوار شدن...
کوک:بلاخره نجات پیدا کردیم یوهووو
باید دنبال جی هوپ شی با جین هیونگم بریم..دیدی یونگی خان ما ترد نشدیم..
همون لحظه ساختمان بیگ هیت که از شیشه ساخته شده بود ترکید و موجی از زامبی بعد از شکستن شیشه ها ریختن بیرون...
راوی ویو
خیلی بده وقتی فکر کنی آخرین نفر تو جهانی..یه لحظه خودتو تو اون وضعیت مثلا جای یوری فرض کن...دیونه کنندست
یوری ویو
۳۰ آگست ۲۰۲۳
۷ شهریور ۱۴۰۲
حالم از این جهنم دره بهم میخوره خالم بهم میخوره...
یوری:کی با من میاد؟
یونجان:کجا؟
یوری:ساختمان بیگ هیت
یونجان:شوخی بامزه ای بود
یوری:جدی گفتما
یونجان:دختر مگه دیونه شدی برا چی میخوای بری اونجا
یوری:معلومه بی تی اس و نجات بدم
یونجان:حرف نزن باباااا اونا رو الان بردن یه جای VIP دارن ناهارشونو میخورن ما هستیم که اینجا داریم تلف میشیم...
همون لحظه آقای جئون زنگ زد به تلفن سوجان...
سوجان:برگام آقای جئونه
یوری:بزارش رو آیفن تروخدا میخوام صدای داداشمو بشنوم
*برقراری تماس*
سوجان:سلام آقای جئون
کوک:سلام داداش کوچیکه حالت خوبه گازت نگرفتن..کسی پیشته...غذا آب داری..هلوکپتر بفرستم دنبالتون
همون لحظه صدای یونگی از پشت خط شنیده شد...
یونگی:کوک خفه شه عزیزم انگار خودمون تو هتل نشستیم مثلا..سوجان فقط بگو ببینم حالت خوبه یا نه؟
سوجان:آره هیونگ من خوبم
همون لحظه یوری از مود بودن یونگی از خنده پاره شد...
یوری:واییییی جررر دارم پاره میشم یونگی همیشه بود جرر
کوک:این کی بود؟
تا کوک اینو گفتم یوری به خودش اومد
سوجان:چیز هیچی یوری بهترین دوستمه اون منو نجات داد یا نقشه هایی که کشید الانم کارو آورده تو بوفه و یه عالمه غذا داریمم حیح...
یونگی:....
_____________________________________
دلتون برا داستم تنگ شده بود میدونم😂
part"8"
تهیونگ:این دیگه چه صداییی بود...
در به شدت زیادی کوبیده میدسد جوری که انعطاف پیدا کرده بود...همه از ترس داشتن میمیردن که صدای هلیکوپتر بلند شد جلوی پنجره بزرگ ایستاد یکی داد زد بپرین بالا همه سوار شدن...
کوک:بلاخره نجات پیدا کردیم یوهووو
باید دنبال جی هوپ شی با جین هیونگم بریم..دیدی یونگی خان ما ترد نشدیم..
همون لحظه ساختمان بیگ هیت که از شیشه ساخته شده بود ترکید و موجی از زامبی بعد از شکستن شیشه ها ریختن بیرون...
راوی ویو
خیلی بده وقتی فکر کنی آخرین نفر تو جهانی..یه لحظه خودتو تو اون وضعیت مثلا جای یوری فرض کن...دیونه کنندست
یوری ویو
۳۰ آگست ۲۰۲۳
۷ شهریور ۱۴۰۲
حالم از این جهنم دره بهم میخوره خالم بهم میخوره...
یوری:کی با من میاد؟
یونجان:کجا؟
یوری:ساختمان بیگ هیت
یونجان:شوخی بامزه ای بود
یوری:جدی گفتما
یونجان:دختر مگه دیونه شدی برا چی میخوای بری اونجا
یوری:معلومه بی تی اس و نجات بدم
یونجان:حرف نزن باباااا اونا رو الان بردن یه جای VIP دارن ناهارشونو میخورن ما هستیم که اینجا داریم تلف میشیم...
همون لحظه آقای جئون زنگ زد به تلفن سوجان...
سوجان:برگام آقای جئونه
یوری:بزارش رو آیفن تروخدا میخوام صدای داداشمو بشنوم
*برقراری تماس*
سوجان:سلام آقای جئون
کوک:سلام داداش کوچیکه حالت خوبه گازت نگرفتن..کسی پیشته...غذا آب داری..هلوکپتر بفرستم دنبالتون
همون لحظه صدای یونگی از پشت خط شنیده شد...
یونگی:کوک خفه شه عزیزم انگار خودمون تو هتل نشستیم مثلا..سوجان فقط بگو ببینم حالت خوبه یا نه؟
سوجان:آره هیونگ من خوبم
همون لحظه یوری از مود بودن یونگی از خنده پاره شد...
یوری:واییییی جررر دارم پاره میشم یونگی همیشه بود جرر
کوک:این کی بود؟
تا کوک اینو گفتم یوری به خودش اومد
سوجان:چیز هیچی یوری بهترین دوستمه اون منو نجات داد یا نقشه هایی که کشید الانم کارو آورده تو بوفه و یه عالمه غذا داریمم حیح...
یونگی:....
_____________________________________
دلتون برا داستم تنگ شده بود میدونم😂
۸.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.