★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت 21...
_ لعنت بهت گازم نگیر.
میتونست فشار انگشتای تهیونگ روی پهلو هاش که هر ثانیه بیشتر میشد رو به خوبی حس کنه! بی توجه انگشتای ظریفشو لای موهای تهیونگ برد و چنگ آرومی بهشون زد و گردن جونگکوک رو از بین دندوناش خلاص کرد و زبونشو جای گازش کشید و دوباره مک محکمی بهش زد و دوباره زبونشو توی گودی گردن پسر قد بلند روبروش چرخوند .
زبونشو تا سیبک گلوی تهیونگ کشید و بوسه آرومی روی سیبک گلوش گذاشت.
نفسشو روی چونه تهیونگ خالی کرد و سرشو عقب کشید و به صورت گر گرفته تهیونگ خیره شد.
×اگه نمیخواستیش پسم میزدی... درست نمیگم؟
به چشای بی حالت پسر روبروش زل زد میتونست حرکت سینه تهیونگو روی سینه خودش احساس کنه، کشیده نفس میکشید و جوابشو نمیداد!
حتی اخماشم از بین رفته بود و فقط براق نگاش میکرد!
کار بدی کردم؟!نکنه خیلی محکم گازش گرفتم؟!
سرشو مث توله سگای گیج روی شونه اش خم کرد و سوالی اول به جای گازش نگاه کرد و بعد به تهیونگ.
×درد داشت، دردت گرفت تهیونگی؟! منکه خیلی محکم گازش نگرفتم!
تهیونگ به نگاه گیج ، نگران و پرستیدنیه جونگکوک خیره شد، لبشو تر کرد و دستاشو از روی پهلوی جونگکوک ورداشت و روی صورت خودش گذاشت. نمیتونست اینجوری بشه ولی خب ... حق با جونگکوک بود!
حتی توان انکار خواستن همچین موجود خواستنی و زیبایی رو نداشت چه برسه به اینکه پسش بزنه اونم وقتی که دست روی نقطه ضعفاش میزاشت.
ولی چطور میتونست با امانت هیونگش چنین کاری کنه؟! کریس هیونگ به اون اعتماد کرده بود ولی اون هربار که جونگکوک رو میدید بجای یه توله سگ یه پسر جوون و دلفریب رو توی خونش میدید!
جونگکوک جفت مچای تهیونگ رو چسبید و پاهاشو از هم باز کرد و دستاشو از صورتش پایین کشید.
×تهیونگی چشه !؟خیلی دردت گرفت؟!
ادامه دارد....
__________^^________^^________
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا
پارت 21...
_ لعنت بهت گازم نگیر.
میتونست فشار انگشتای تهیونگ روی پهلو هاش که هر ثانیه بیشتر میشد رو به خوبی حس کنه! بی توجه انگشتای ظریفشو لای موهای تهیونگ برد و چنگ آرومی بهشون زد و گردن جونگکوک رو از بین دندوناش خلاص کرد و زبونشو جای گازش کشید و دوباره مک محکمی بهش زد و دوباره زبونشو توی گودی گردن پسر قد بلند روبروش چرخوند .
زبونشو تا سیبک گلوی تهیونگ کشید و بوسه آرومی روی سیبک گلوش گذاشت.
نفسشو روی چونه تهیونگ خالی کرد و سرشو عقب کشید و به صورت گر گرفته تهیونگ خیره شد.
×اگه نمیخواستیش پسم میزدی... درست نمیگم؟
به چشای بی حالت پسر روبروش زل زد میتونست حرکت سینه تهیونگو روی سینه خودش احساس کنه، کشیده نفس میکشید و جوابشو نمیداد!
حتی اخماشم از بین رفته بود و فقط براق نگاش میکرد!
کار بدی کردم؟!نکنه خیلی محکم گازش گرفتم؟!
سرشو مث توله سگای گیج روی شونه اش خم کرد و سوالی اول به جای گازش نگاه کرد و بعد به تهیونگ.
×درد داشت، دردت گرفت تهیونگی؟! منکه خیلی محکم گازش نگرفتم!
تهیونگ به نگاه گیج ، نگران و پرستیدنیه جونگکوک خیره شد، لبشو تر کرد و دستاشو از روی پهلوی جونگکوک ورداشت و روی صورت خودش گذاشت. نمیتونست اینجوری بشه ولی خب ... حق با جونگکوک بود!
حتی توان انکار خواستن همچین موجود خواستنی و زیبایی رو نداشت چه برسه به اینکه پسش بزنه اونم وقتی که دست روی نقطه ضعفاش میزاشت.
ولی چطور میتونست با امانت هیونگش چنین کاری کنه؟! کریس هیونگ به اون اعتماد کرده بود ولی اون هربار که جونگکوک رو میدید بجای یه توله سگ یه پسر جوون و دلفریب رو توی خونش میدید!
جونگکوک جفت مچای تهیونگ رو چسبید و پاهاشو از هم باز کرد و دستاشو از صورتش پایین کشید.
×تهیونگی چشه !؟خیلی دردت گرفت؟!
ادامه دارد....
__________^^________^^________
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا
۸.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.