گفتم : بِدَوَم تا تو... همه ی فاصله ها را تا زود تر از وا
گفتم : بِدَوَم تا تو... همه ی فاصله ها را تا زود تر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت ترین زلزله ها را
پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتنمان را که , چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پَر زدن چلچله ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله را.........NH
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت ترین زلزله ها را
پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتنمان را که , چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پَر زدن چلچله ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله را.........NH
۱.۴k
۰۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.