گفتم بدوم تا تو همه ی فاصله ها را تا زود تر ...

گفتم : بِدَوَم تا تو... همه ی فاصله ها را تا زود تر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پُر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخیِ نه گفتنمان را که , چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پَر زدن چلچله ها را یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله را.........NH
دیدگاه ها (۱)

NHمثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده استخاطرم از مرگ تلخ جو...

NHشده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟نگاهت سخت دنبال ِ...

از تمام تو فقط فاصله ات سهم من استعشق وا مانده ی بی حوصله ات...

یا حسین جان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط