انگار بارون اومده من خواب بودم

انگار بارون اومده من خواب بودم,,
انگار همه دوستام رفتن مهمونی و منو دعوت نکردن,,
انگار به همه جایزه دادن و به من که رسید جایزه ها تموم شده,,
انگار بچه ها تو کوچه دارن بازی میکنن اما منو توی بازیشون راه نمیدن,,
انگار همه شادن و بازم فقط من غمگینم!
دیدگاه ها (۰)

عاشق شدن اینجوریه:امشب تا صبح بهش فکر کردم، وقتی خداحافظی می...

می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه که توو هر آدمی یک جور بروز م...

خواستم بهت بگم:دوست دارم! حتی وقتی که بهت میگم دوستت ندارم.د...

هیچوقت نفر سوم نشید؛ هیچ عشق و دوست داشتنی نمیتونه بین سه نف...

رمان وعده ی سرخ. پارت 1

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

بچه که بودم از پاییز بدم میومد، حتی اولین روز مدرسه که همه خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط