استاد قرائتی

استاد قرائتی :

بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز می خرم.
وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت!!!
بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟
دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟...
مهدی جان!
ما اشتباه کرده ایم که به انتظار نشسته ایم!
باید به انتظار بایستیم!

#اللهم-عجل-لولیک-الفرج
دیدگاه ها (۳)

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری امگل کرد خار خار شب بی قراری امت...

هرجمعه بی ظهور تو نقش برآب شد بازم سلام نوکرتان بی جواب شدده...

تو اتوبوس پیرمرد به دختره که کنارش نشسته بود ! گفت :دخترم ای...

..✅ روزمان را با صلوات و دعا برای فرج آغاز کنیم✨ الـّلـهـم ص...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

فرار من

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²²+خب.... _من مهمونم رو تخت دو نفره می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط