𝖕𝖆𝖗𝖙4̴
𝖕𝖆𝖗𝖙4̴
چشامو باز کردم توی یە اتاق بزرگ با تم مشکی بودم بلند شدم از اتاق رفتم بیرون کە یە دختر جوون بە سمتم اومد
٫خانم بیدار شدید غذا حاضرە
×هوم باشە
×راستی اون دوتا کجان
٫اربابان جوان یک کاری داشتن گفتن ساعت 9میان
×باش
(بعد از غذا)
,خانم باید قوانین رو بهتون بگم
×بگو ببینم
٫1بیرون رفتن بدون اجازە و بادیگارد ممنوع
2ساعت9 باید خونە باشید
3با پسرا حرف زدن ممنوع
4لباسای باز پوشیدن ممنوع
5باید همیشە ددی ارباب ها را صدا کنید
6بایید همیشە مودبانە با ارباب ها رفتار کنید
7فکر فرار بە سرتون نزنە
اگر از اینا اطاعت نکنید تنبیه میشید
×مگە بردم
نە
×اومدید
_اهوم(میرە کنار ا.ت میشینە)
×جمینا
_هوم
×میگما من لباس ندارم با اینا هم نمیشە خوابید میشە این هودیتو....
_نهههه
×اصلا نمیخوام
×اقای کیم
نە
×اصلا نخواستیم سونگ کانگ از شما بهتر بود همیشە لباساشو بهم میداد البتە خوشتیپ ترم بد(کمبود اسم)
میخوای بمیری
_(هودیشو در اورد(اون دخترە اونجا نیست))بیا بگیر
×مرسی
هودیشو گرفتم بدو بدو رفتم بالا لباسو پوشیدم اخی چقدر کیوت شدم همیشە میخواستم هودیاشونو بپوشم
(ا.ت بدو بدو رفت بالا)چە راحت خوشحال میشە
_اوم زودم دلشو بە دست میاریم
بە ساعتم نگاهی انداختم
ساعت یازدهه بیا بریم بخوابیم حتما ا.ت خستەس
(تە و جیمین وقتی ا.ت رو دیدین از کیوتی ا.ت یە بار دیگە دلشون لرزید)
دختر توش گم شدی
×من خوابم میاد
_بیاید بخوابیم
×اتاقم کجاست
اینجا
×اتاق شما کجاست
_اینجا
×عمرا با هاتون بخوابم
ا.تو انداختیم رو تخت و توی بغلمون گرفتیمش
×احساس خیلی خوبی داشت میتونستم سالها توی این حالت باشم کم خوابم برد
_ا.ت و تە خوابشون برده بود ولی من خوابم نمی برد پاشدم رفتم توی حیاط و سیگارمو روشن کردم
×احساس کردم تخت تکون خورد جمین بود از اتاق رفت بیرون دنبالش کردم رفت توی حیاط وای چە خونە ای کە دیدم جمین سیگار میکشە رفتم کنارش نشستم
_بیداری
×ضرر دارە
_می دونم
×پس چرا میکشی
_تنها راه واسە اروم شدنمە
×یکیم بدە بە من
_تو حتی نمیتونی روشن کنی بیا بگیر
×(ا.ت وقتی پدر و مادرشو از دست یە چند ماهی سیگار میکشید)سیگارو روشن کردم و شروع کردم بە کشیدن کە.....
چشامو باز کردم توی یە اتاق بزرگ با تم مشکی بودم بلند شدم از اتاق رفتم بیرون کە یە دختر جوون بە سمتم اومد
٫خانم بیدار شدید غذا حاضرە
×هوم باشە
×راستی اون دوتا کجان
٫اربابان جوان یک کاری داشتن گفتن ساعت 9میان
×باش
(بعد از غذا)
,خانم باید قوانین رو بهتون بگم
×بگو ببینم
٫1بیرون رفتن بدون اجازە و بادیگارد ممنوع
2ساعت9 باید خونە باشید
3با پسرا حرف زدن ممنوع
4لباسای باز پوشیدن ممنوع
5باید همیشە ددی ارباب ها را صدا کنید
6بایید همیشە مودبانە با ارباب ها رفتار کنید
7فکر فرار بە سرتون نزنە
اگر از اینا اطاعت نکنید تنبیه میشید
×مگە بردم
نە
×اومدید
_اهوم(میرە کنار ا.ت میشینە)
×جمینا
_هوم
×میگما من لباس ندارم با اینا هم نمیشە خوابید میشە این هودیتو....
_نهههه
×اصلا نمیخوام
×اقای کیم
نە
×اصلا نخواستیم سونگ کانگ از شما بهتر بود همیشە لباساشو بهم میداد البتە خوشتیپ ترم بد(کمبود اسم)
میخوای بمیری
_(هودیشو در اورد(اون دخترە اونجا نیست))بیا بگیر
×مرسی
هودیشو گرفتم بدو بدو رفتم بالا لباسو پوشیدم اخی چقدر کیوت شدم همیشە میخواستم هودیاشونو بپوشم
(ا.ت بدو بدو رفت بالا)چە راحت خوشحال میشە
_اوم زودم دلشو بە دست میاریم
بە ساعتم نگاهی انداختم
ساعت یازدهه بیا بریم بخوابیم حتما ا.ت خستەس
(تە و جیمین وقتی ا.ت رو دیدین از کیوتی ا.ت یە بار دیگە دلشون لرزید)
دختر توش گم شدی
×من خوابم میاد
_بیاید بخوابیم
×اتاقم کجاست
اینجا
×اتاق شما کجاست
_اینجا
×عمرا با هاتون بخوابم
ا.تو انداختیم رو تخت و توی بغلمون گرفتیمش
×احساس خیلی خوبی داشت میتونستم سالها توی این حالت باشم کم خوابم برد
_ا.ت و تە خوابشون برده بود ولی من خوابم نمی برد پاشدم رفتم توی حیاط و سیگارمو روشن کردم
×احساس کردم تخت تکون خورد جمین بود از اتاق رفت بیرون دنبالش کردم رفت توی حیاط وای چە خونە ای کە دیدم جمین سیگار میکشە رفتم کنارش نشستم
_بیداری
×ضرر دارە
_می دونم
×پس چرا میکشی
_تنها راه واسە اروم شدنمە
×یکیم بدە بە من
_تو حتی نمیتونی روشن کنی بیا بگیر
×(ا.ت وقتی پدر و مادرشو از دست یە چند ماهی سیگار میکشید)سیگارو روشن کردم و شروع کردم بە کشیدن کە.....
۲.۴k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.