فروغ وقتی دلش میگرفت

فروغ وقتی دلش میگرفت

به ایوان میرفت

و دستی به سر و روی شب می کشید

الان دیگه نه ایوانی هست

و یه صندلی

که بشینی خلوت کنی با دل خودت در دل شب

منم دلم گرفته

دست میکشم به صفحه شیشه ای گوشیم

یه موسیقی آرام

و هی شعر میخونم

و هی شعر میخونم

و شاید گاهی دستی ببرم به پرده پنجره

و به تماشای شب بشینم

و دلتنگی هام رو از چشمام بیرون بریزم



nafas...
دیدگاه ها (۱۱)

گل آقا:"مشکلات مملکت مثل این می ماندمی شود آن را دید ولی نمی...

‌من از زنانی حرف میزنم که نامشان معادل معجزه استمن از فروغ ه...

صادق لاریجانی رییس دستگاه قضا تمام روزنامه ها ورسانه ها را ت...

تقدیم به دوست عزیزم باشوی مهربان که خیلی برام عزیزه :-) انس...

part ²²ا.ت: همونی که اون شب بهت گفتم...اگه به پلیس چیزی بگم ...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط