ایمجین از Namjoon

به دیوار تکیه داده بود تا از دونه های درشت برف که آزادانه تو هوا میچرخیدن در امان باشه.
دونه های برف رو زمین مینشستن به خیال اینکه جای قشنگیه ولی خبر نداشت از سرنوشتی براشون مقدر شده بود یا ذوب میشدن و بخشی از خاک میشدن یا روی کثیفی های زمین فرود میومدن و معصومیتشون رو از دست میدادن
لبخند تلخی به افکارش زد
همونطور که خشک و بی حس به منظره رو به روش خیره بود با شنیدن صدای خنده آشنایی بی هوا جلو رفت از بالا به دخترکی که دلبرانه زیر برف میچرخید نگاه کرد و گوشه لبش بالا رفت...
شبیه دختر رویاهاش بود
دختر برف بود نه؟
موهاش همراه باد میرقصیدن
با افتادن تن کوچیکش و خنده بلندش لبخندش پررنگ تر شد...
برف بازی دختر منظره زیبایی بود
دستایی که هیچ پوششی نداشتن توجهشو جلب کرد
اون دستا تو این سرما حتما آسیب میدیدن
دستای یخ زده دختر بهونه ای برای نامجون بود تا دختر برف رویاهاشو کشف کنه!
~~~~
سلااام!
بازم برگشتم و خالم کاملا خوب شده!!
مرسی که کنارمون موندید جبران میشه !!
لاوتون
بای

✓ #madi ~ #Namjoon ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7