ادامه پارت7
ادامه پارت7
بعد چند مین فیلم بردار کات داد... منو جیمین از هم جدا شدیم... فیلم برداری تموم شد... به سمت تالار حرکت کردیم... به تالار که رسیدیم داشتن عکس و فیلم میگرفتن... تمام جمعیت به ما نگاه میکردن... دستامو توی دستای جیمین قفل کردمو به سمت پدر روحانی حرکت کردیم... به پدر روحانی رسیدیم...
پدر روحانی :بانو پارک نوا آیا شما حاضر هستید همسر اقای پارک جیمین و مادر بچه هایش و در شادی و غمش شریک باشید؟
یه لحظه به یوهان و پدر بزرگ و سوهو نگاه کردم
نوا:بله حاضرم...
پدر روحانی:آقای پارک جیمین آیا شما حاضر هستید که شوهر و پدر بچه های خانم پارک نوا باشید؟
جیمین:بله حاضرم
حلقه ها رو دست هم کردیم
پدر روحانی حالا میتونید هم رو ببوسید!
وای دوباره؟ 😨
صورت هامون رو به هم نزدیک کردیم... جیمین گردنم رو گرفت و لباشو روی لبام گذاشت... تمام مهمان ها دست میزدن
.............
بچه ها تو کامنت ها بگید پارت بعدی فیک میزبان من رو بزارم؟ ممنون میشم حمایتم کنید💜💜💜💜💜💜❤️❤️❤️❤️❤️❤️💙💙💙💙💙💙
بعد چند مین فیلم بردار کات داد... منو جیمین از هم جدا شدیم... فیلم برداری تموم شد... به سمت تالار حرکت کردیم... به تالار که رسیدیم داشتن عکس و فیلم میگرفتن... تمام جمعیت به ما نگاه میکردن... دستامو توی دستای جیمین قفل کردمو به سمت پدر روحانی حرکت کردیم... به پدر روحانی رسیدیم...
پدر روحانی :بانو پارک نوا آیا شما حاضر هستید همسر اقای پارک جیمین و مادر بچه هایش و در شادی و غمش شریک باشید؟
یه لحظه به یوهان و پدر بزرگ و سوهو نگاه کردم
نوا:بله حاضرم...
پدر روحانی:آقای پارک جیمین آیا شما حاضر هستید که شوهر و پدر بچه های خانم پارک نوا باشید؟
جیمین:بله حاضرم
حلقه ها رو دست هم کردیم
پدر روحانی حالا میتونید هم رو ببوسید!
وای دوباره؟ 😨
صورت هامون رو به هم نزدیک کردیم... جیمین گردنم رو گرفت و لباشو روی لبام گذاشت... تمام مهمان ها دست میزدن
.............
بچه ها تو کامنت ها بگید پارت بعدی فیک میزبان من رو بزارم؟ ممنون میشم حمایتم کنید💜💜💜💜💜💜❤️❤️❤️❤️❤️❤️💙💙💙💙💙💙
۸۲۵
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.