خانه پدربزرگ را دوست داشتم
❀ خانه پدربزرگ را دوست داشتم
ظهرکه می شد بوی غذا تمام اتاق را پر میکرد
آفتاب روی سفره ی مادربزرگ پهن میشد وطعم غذا را دلچسب تر میکرد
کاش تابستان آنوقتها هیچ وقت تمام نمیشد
لحظه هاتون خوش...
ظهرکه می شد بوی غذا تمام اتاق را پر میکرد
آفتاب روی سفره ی مادربزرگ پهن میشد وطعم غذا را دلچسب تر میکرد
کاش تابستان آنوقتها هیچ وقت تمام نمیشد
لحظه هاتون خوش...
- ۲.۹k
- ۰۸ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط