اگر به جای احکام هزارو چندصد ساله جایی قید میشد که از

اگر به جای احکام هزارو چندصد ساله جایی قید می‌شد که از واجبات جمعه‌ها این است که در خیابان نقل لبخند پخش کنید تا بساط دلگیری جمع شود و رفته‌ها به مانده‌ها سر بزنند تا درد انتظار درمان شود،
مستحب باشد که به جای منع دلدادگی و سرکوب دلباختگان،پل عبور و وصال آنها بشوید،
نطق‌های پوچ و طویل و مرگ فرستادن بر ملت‌های دنیا حرام شده و می‌گفتند فقط اندیشیدن به آبادی مرز و بوم خود حلال است،
هم نان جمعه‌هامان همه‌اش بغض و دل‌مردگی نبود،هم یقینا مسلمان‌تر می‌شدیم...
باید دستی بر سر ته‌تغاری هفته کشید تا از قید غم آزاد شود...
دیدگاه ها (۷)

گم و گور میشی وقتی خودت نیستی. ما مجبور شدیم ما از همه این ...

نمیدانم چقدر در جریانی ولی؛ آدم که دیوانه باشد دیوانه پسند م...

شده ایم نسلی از جنس شکستگی, بغض و خستگی, به ظاهر اول چلچلیم...

زمانِ ما اصلا اینطوری نبود ؛ ما رومون نمیشد اصلا به زبون بیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط