خسته ام
خسـته ام
از نبـودن هایِ ممتد تو
در گذر ثانیـه هایِ بی فاصله ...
خسـته از فصل سردِ نبودنت
که پایانی ندارد ...
" برگرد " را هزاربـار تکرار میکنم
ولی
هربـار
هربـار
بغضم میترکد
هربـار
هربـار که فکر میـکنم
چرا باید
حالا بـی تو
به چراغ هـایِ این شهر خیره باشم
و هربـار فکر کنم
چرا نیسـتی ؟
چرا تاریکیِ لحظه هایِ من پایانی ندارد ...
از نبـودن هایِ ممتد تو
در گذر ثانیـه هایِ بی فاصله ...
خسـته از فصل سردِ نبودنت
که پایانی ندارد ...
" برگرد " را هزاربـار تکرار میکنم
ولی
هربـار
هربـار
بغضم میترکد
هربـار
هربـار که فکر میـکنم
چرا باید
حالا بـی تو
به چراغ هـایِ این شهر خیره باشم
و هربـار فکر کنم
چرا نیسـتی ؟
چرا تاریکیِ لحظه هایِ من پایانی ندارد ...
- ۵۲۹
- ۰۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط