part : 1
ویو سیلوانا
امروز قرار بود با فیلیکس یه پسر پولدار و بدزدیم و ببریم به کشتی ... پس به فیلیکس آماده باش گفتم ... اوه راستی یادم رفت خودمو درست معرفی کنم من کیم سیلوانا هستم .. شغلی خانوادگی ما تجارت تو زیورالات بوده ... ولی من تو این کار نیستم ... من یه دزد دریایی هستم .. یا بهتر بگم کاپتان دزدان دریایی ... ملکه ی هفت دریا ..
ما طوری تو جهان به عنوان خطر ناک ترین دزدان دریایی معروفیم که حتی رئیس جمهور های کشور های مختلف هم نمی تونن به ما گیر بدن چون می دونن احتمال کشته شدنشون از ۱۰۰ درصد بالاتر می ره
* پرش زمانی *
رسیدیم اسکله ی کشور کره
اونجا تومه رو دیدیم و با فیلیکس دزدیدیمش و بردیمش به زیر زمین کشتی ....
* پرش زمانی به بهوش اومدن یونگی *
ویو یونگی
باسردرد شدید از خواب بیدار شدم
به دورو ورم نگاه کردم ...
من جایی بودم که یه دبه ی بزرگ سیب زمینی و یه دبه ی بزرگ پیاز و یه دبه ی بزرگ قارچ بود ... ولی من کجام ؟
چرا دستام بستس ؟ چرا اینجا انقدر شبیه زیر زمین کشتیه ؟
شروع کردم به دادو بی داد کردن
یونگی : هههووووی ... کککسسسیییی ااووووننججججاااا نننیییسسستتتت ؟
ویو سیلوانا
داشتم تو دفتر مخصوصم که داخل کشتی بود به نقشه های گنج نگاه می کردم که صدای داد اومد .. حدس زدم که اون پسره باشه ...
ویو یونگی
داشتم همینطوری داد می زدم که یه دختر خوشگل اومد تو
سیلوانا : چته؟
یونگی : تو کی هستی ؟ من کجام ؟ اینجا چی کار می کنم ؟
سیلوانا : آروم ... دونه دونه
اول از همه اینجا یه کشتی دزدات دریاییه .. دوم نمی تونم بگم کیم ولی
تو گروگان منی
با گفتن کلمه ی گروگان سرمو به دیوار زیر زمین کشتی تکیه دادم و گفتم
یونگی : چقدر پول می خوای ؟
سیلوانا : من برای پول تورو گروگان نگرفتم ... تو با چویی مکس نصبتی داری ؟
با شنیدن اسم مکس بهم شوک وارد شد و گفتم ...
یونگی : چطور ؟
سیلوانا : میفهمی ( پوزخند )
اون دختر رفت و من موندمو یه دنیا سئوال که ...................
~ خماری ~
امروز قرار بود با فیلیکس یه پسر پولدار و بدزدیم و ببریم به کشتی ... پس به فیلیکس آماده باش گفتم ... اوه راستی یادم رفت خودمو درست معرفی کنم من کیم سیلوانا هستم .. شغلی خانوادگی ما تجارت تو زیورالات بوده ... ولی من تو این کار نیستم ... من یه دزد دریایی هستم .. یا بهتر بگم کاپتان دزدان دریایی ... ملکه ی هفت دریا ..
ما طوری تو جهان به عنوان خطر ناک ترین دزدان دریایی معروفیم که حتی رئیس جمهور های کشور های مختلف هم نمی تونن به ما گیر بدن چون می دونن احتمال کشته شدنشون از ۱۰۰ درصد بالاتر می ره
* پرش زمانی *
رسیدیم اسکله ی کشور کره
اونجا تومه رو دیدیم و با فیلیکس دزدیدیمش و بردیمش به زیر زمین کشتی ....
* پرش زمانی به بهوش اومدن یونگی *
ویو یونگی
باسردرد شدید از خواب بیدار شدم
به دورو ورم نگاه کردم ...
من جایی بودم که یه دبه ی بزرگ سیب زمینی و یه دبه ی بزرگ پیاز و یه دبه ی بزرگ قارچ بود ... ولی من کجام ؟
چرا دستام بستس ؟ چرا اینجا انقدر شبیه زیر زمین کشتیه ؟
شروع کردم به دادو بی داد کردن
یونگی : هههووووی ... کککسسسیییی ااووووننججججاااا نننیییسسستتتت ؟
ویو سیلوانا
داشتم تو دفتر مخصوصم که داخل کشتی بود به نقشه های گنج نگاه می کردم که صدای داد اومد .. حدس زدم که اون پسره باشه ...
ویو یونگی
داشتم همینطوری داد می زدم که یه دختر خوشگل اومد تو
سیلوانا : چته؟
یونگی : تو کی هستی ؟ من کجام ؟ اینجا چی کار می کنم ؟
سیلوانا : آروم ... دونه دونه
اول از همه اینجا یه کشتی دزدات دریاییه .. دوم نمی تونم بگم کیم ولی
تو گروگان منی
با گفتن کلمه ی گروگان سرمو به دیوار زیر زمین کشتی تکیه دادم و گفتم
یونگی : چقدر پول می خوای ؟
سیلوانا : من برای پول تورو گروگان نگرفتم ... تو با چویی مکس نصبتی داری ؟
با شنیدن اسم مکس بهم شوک وارد شد و گفتم ...
یونگی : چطور ؟
سیلوانا : میفهمی ( پوزخند )
اون دختر رفت و من موندمو یه دنیا سئوال که ...................
~ خماری ~
۵.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.