شبی که تو را گم کردم هنوز پاییز بود هنوز آسمان پشت پنجره

شبی که تو را گم کردم هنوز پاییز بود. هنوز آسمان پشت پنجره، دل دل می زد و مردد بود ببارد یا نه. دیر از راه رسیدی. شب از نیمه گذشته بود و من از گذشته ام. و تمام ساعت شنی ام را بخشیدم به کویر. دیر از راه رسیدی. با این حال من تمام خودم را پشت سر گذاشتم تا دقیقاً در همین لحظه هوایت را داشته باشم. اما هوای خاطره ات پشتم را لرزاند. تو هیچ وقت میانه ی این رفت و آمد های مدامت چیزی جا نمی گذاری. خوب دقت کن به ثانیه های از دست رفته. به حال من و هوای خودت که از سر این پاییز نمی افتد. ما فقط چند باران با هم فاصله داریم. پس چرا راهت را دور می کنی؟ تو که جاده رسیدن را بهتر از من می شناسی.


#رادیو_هفت_انقضا_ندارد : ) :
دیدگاه ها (۲۴)

ای چشمه ی نور، انشعاباتت کو؟ای خانه ات آباد! خراباتت کو؟در ش...

از تو شعر نمی گویمبه صلاح مملکت قلبم نیست...همه به تو رای خو...

گفت و گو های شبانه با کودک درون اون : #انتخابات چیه ؟من : جم...

مقصدمون یکی ست، مرکب بهانه اس! ☺آخرین تاکسی ای که قبل از روز...

#شهیدانهگر عقل پشت حرف دل "اما" نمی‌ گذاشتتردید پا به خلوت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط