ارسلان: میدونستم با دیانا خوب نیستن ..... نشستیم تو ماشین
ارسلان: میدونستم با دیانا خوب نیستن ..... نشستیم تو ماشین و یه ۱۲ مین بعد رسیدیم
دیانا: ارسلان زنگو بزن
ارسلان: بزار بهت بگم خب دیانا فقط آروم باش
دیانا: باششع بزن ......ارسلان زنگو زد و درو باز کردن و رفتیم داخل باهمه سلام کردیم تا رسیدیم به مامان ارسلان ..... مامانش منو بغل کرد و کلی بوسم کرد
مامان ارسلان: الهی قربون عروس گلم برم من چه ماهه
دیانا: مرسی مامان جون
الهه ( همون مامی ار) : فدات شم بیا بشینین پیش خودم
دیانا: رفتم نشستم کنار مامان ارسلان و ارسلان هم اومد کنارم نشست که یهو عمو ارسلان گف
کیارش : عمو جان ارسلان این دختری بود که شرکت ترکیه رو بخاطرش ول کردی
ارسلان: بعله عمو جان دیانا فقط یه دختر نیس اون زندگیمه
دیانا: قند ت دلم ساییده شد و لبخندی زدم که زن عمو ارسلان گف
مهری : دیانا خانوم چقد هم زشتر از عسل ماست
دیانا: خواستم چیزی بگم که
ارسلان: دیانا ذات خوبی داره و اینو هم بگم اون از عسل خیلی قشنگ تره عین ماهه برا من اگر شما زشت میبینیدش چون چشماتون زشته
الهه : بعله عروسم عین ماهه حسوداش نمیتونن ببیننش
دیانا: مرسی مامان جون
الهه : فدات شم الهی من قربونت برم چشم بعضیا کور
پری ( خواهر عسل ) :بعله چه عزیز هم شده دیانا خانوم
الهه : دیانا همیشه عزیز بوده
پری : والا تا دیروز که کلفتی بیش نبود
دیانا: اشک تو چشام جمع شد و گفتم .... ببخشید همگی ارسلان من میرم تو ماشین ... و از خونه خارج شدم و با گریه رفتم سمت ماشین
دیانا: ارسلان زنگو بزن
ارسلان: بزار بهت بگم خب دیانا فقط آروم باش
دیانا: باششع بزن ......ارسلان زنگو زد و درو باز کردن و رفتیم داخل باهمه سلام کردیم تا رسیدیم به مامان ارسلان ..... مامانش منو بغل کرد و کلی بوسم کرد
مامان ارسلان: الهی قربون عروس گلم برم من چه ماهه
دیانا: مرسی مامان جون
الهه ( همون مامی ار) : فدات شم بیا بشینین پیش خودم
دیانا: رفتم نشستم کنار مامان ارسلان و ارسلان هم اومد کنارم نشست که یهو عمو ارسلان گف
کیارش : عمو جان ارسلان این دختری بود که شرکت ترکیه رو بخاطرش ول کردی
ارسلان: بعله عمو جان دیانا فقط یه دختر نیس اون زندگیمه
دیانا: قند ت دلم ساییده شد و لبخندی زدم که زن عمو ارسلان گف
مهری : دیانا خانوم چقد هم زشتر از عسل ماست
دیانا: خواستم چیزی بگم که
ارسلان: دیانا ذات خوبی داره و اینو هم بگم اون از عسل خیلی قشنگ تره عین ماهه برا من اگر شما زشت میبینیدش چون چشماتون زشته
الهه : بعله عروسم عین ماهه حسوداش نمیتونن ببیننش
دیانا: مرسی مامان جون
الهه : فدات شم الهی من قربونت برم چشم بعضیا کور
پری ( خواهر عسل ) :بعله چه عزیز هم شده دیانا خانوم
الهه : دیانا همیشه عزیز بوده
پری : والا تا دیروز که کلفتی بیش نبود
دیانا: اشک تو چشام جمع شد و گفتم .... ببخشید همگی ارسلان من میرم تو ماشین ... و از خونه خارج شدم و با گریه رفتم سمت ماشین
۱۴.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.