حکایت
#حکایت
شاه عباس، تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند.
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد.
👈 چقدر زندگی زیبا میشود اگر در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم.
#زیبا #خاص #جذاب #عکس #لاکچری #شیک #امام_ششم #بقیع_سند_مظلومیت_شیعه #بیست_پنجم_شوّال #ائمهٔ_بقیع #عکس_نوشته
شاه عباس، تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند.
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد.
👈 چقدر زندگی زیبا میشود اگر در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم.
#زیبا #خاص #جذاب #عکس #لاکچری #شیک #امام_ششم #بقیع_سند_مظلومیت_شیعه #بیست_پنجم_شوّال #ائمهٔ_بقیع #عکس_نوشته
۲.۴k
۲۸ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.