قسمت اول
قسمت اول
سرقت بزرگ بهنام خصوصیسازی / کنث سورین
مارگارت تاچر در گفتن داستانهای اغراق آمیز بسیار مهارت داشت. برای بسیاری از انگلیسیها که قربانی این داستانها شدند تراژدی سلطنت فخیمهی انگلیسی چندان بعید نیست.
احتمالاً بزرگترین داستانی که گفته میشد مفهوم دموکراسی برمبنای مالکیت سهام بود. این ایده بسیار ساده ولی به طور کامل انحرافی بود. اموال عمومی را برای فروش عرضه کنید، و هرکسی که قادر است میتواند در این بنگاههای تازه خصوصیشده سهام بخرد. با خرید هر میزان سهامی که میخواهید شما هم بخشی از این دموکراسی انگلیسی برمبنای مالکیت سهام خانم تاچر میشوید.
خیلی از ماها همان زمان میدانستیم که قرار نیست چنین بشود. همانگونه که مارکس یادآوری کرده بود بازار سهام – جایی که سهام بنگاههای تازه خصوصیشده قرار است در آن مبادله شود، «جاییست که ماهیهای کوچک را کوسهها و برهها را گرگهای بازار سهام میبلعند».
ثروتمندان با بهرهگیری از منابعی که دارند همیشه میکوشند که در مالکیت سهام بنگاهها حالت انحصاری پیدا بکنند. به این ترتیب وقتی تاچر و دستیارانش اموال عمومی را با قیمتهای مصنوعی بسیار ارزان برای فروش عرضه کردند، ثروتمندان برای خرید بخش اعظم این سهام هجوم آوردند و افزایش تقاضایی که ایجاد شد موجب گشت تا قیمت سهام بالا برود و به این ترتیب بخش اعظمی از آن از دسترس عوامالنّاس خارج شد.
به این ترتیب، واقعاً چه بر سر دموکراسی انگلیسی برمبنای مالکیت سهام آمده است؟
بوروکراسی دولتی که آن همه از سوی تاچر زیر ضرب بود با بوروکراسی بخش خصوصی جایگزین شد با این تفاوت که رهبران بوروکراسی بخش خصوصی در مقایسه با بوروکراتهای دولتی به خودشان حقوق نجومی میپردازند.
واحدهای خصوصیشده هرگز قرار نبود درمالکیت کسانی چون افراد معمولی و یا حتی فعالان حریص بازار سهام باقی بماند بلکه به مالکیت شرکتهای غولپیکر بینالمللی و دولتهای خارجی درآمد.
#من_بلد_نیستم
#حزب_الله #مرگ_بر_فتنه_گران #مدیریت_لیبرالی_سازش_تحقیر_غربگرایی
#مرگ_بر_ضد_ولایت_فقیه #اروپامستعمره_امریکا
#انرژی_هسته_ای_حق_مسلم_ماست #من_یک_سپاهی_هستم
سرقت بزرگ بهنام خصوصیسازی / کنث سورین
مارگارت تاچر در گفتن داستانهای اغراق آمیز بسیار مهارت داشت. برای بسیاری از انگلیسیها که قربانی این داستانها شدند تراژدی سلطنت فخیمهی انگلیسی چندان بعید نیست.
احتمالاً بزرگترین داستانی که گفته میشد مفهوم دموکراسی برمبنای مالکیت سهام بود. این ایده بسیار ساده ولی به طور کامل انحرافی بود. اموال عمومی را برای فروش عرضه کنید، و هرکسی که قادر است میتواند در این بنگاههای تازه خصوصیشده سهام بخرد. با خرید هر میزان سهامی که میخواهید شما هم بخشی از این دموکراسی انگلیسی برمبنای مالکیت سهام خانم تاچر میشوید.
خیلی از ماها همان زمان میدانستیم که قرار نیست چنین بشود. همانگونه که مارکس یادآوری کرده بود بازار سهام – جایی که سهام بنگاههای تازه خصوصیشده قرار است در آن مبادله شود، «جاییست که ماهیهای کوچک را کوسهها و برهها را گرگهای بازار سهام میبلعند».
ثروتمندان با بهرهگیری از منابعی که دارند همیشه میکوشند که در مالکیت سهام بنگاهها حالت انحصاری پیدا بکنند. به این ترتیب وقتی تاچر و دستیارانش اموال عمومی را با قیمتهای مصنوعی بسیار ارزان برای فروش عرضه کردند، ثروتمندان برای خرید بخش اعظم این سهام هجوم آوردند و افزایش تقاضایی که ایجاد شد موجب گشت تا قیمت سهام بالا برود و به این ترتیب بخش اعظمی از آن از دسترس عوامالنّاس خارج شد.
به این ترتیب، واقعاً چه بر سر دموکراسی انگلیسی برمبنای مالکیت سهام آمده است؟
بوروکراسی دولتی که آن همه از سوی تاچر زیر ضرب بود با بوروکراسی بخش خصوصی جایگزین شد با این تفاوت که رهبران بوروکراسی بخش خصوصی در مقایسه با بوروکراتهای دولتی به خودشان حقوق نجومی میپردازند.
واحدهای خصوصیشده هرگز قرار نبود درمالکیت کسانی چون افراد معمولی و یا حتی فعالان حریص بازار سهام باقی بماند بلکه به مالکیت شرکتهای غولپیکر بینالمللی و دولتهای خارجی درآمد.
#من_بلد_نیستم
#حزب_الله #مرگ_بر_فتنه_گران #مدیریت_لیبرالی_سازش_تحقیر_غربگرایی
#مرگ_بر_ضد_ولایت_فقیه #اروپامستعمره_امریکا
#انرژی_هسته_ای_حق_مسلم_ماست #من_یک_سپاهی_هستم
۱.۲k
۳۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.