یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم

یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم .
چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!
همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود
"همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود"
بسترم
صدف خالی یک تنهایی است.


((و تو چون مروارید
گردن آویز کسان دگری...🙃))
دیدگاه ها (۰)

اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌اممن رعد و برق و زلزله‌ام، ناگه...

مو فندقی چشم سیاهی که لبانشمرموز ترین عامل بیمــاری قند استز...

یک نخی از چادرت در جوی کوچه غرق شدکوچه را عطر گلاب اصل کاشان...

گردم دور تـو، دور نگاهت ، دور باطل هامرا دیوانه می خوانند، ا...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط