در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار منِ زار پسندید ولی
نپسندید دلِ زار مـن آزارِ کسـی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هرکه چون ماه برافروخت شبِ تارِکسی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کسی
شهریار
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار منِ زار پسندید ولی
نپسندید دلِ زار مـن آزارِ کسـی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هرکه چون ماه برافروخت شبِ تارِکسی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کسی
شهریار
- ۳.۳k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط