داستان محبوبه صبح در ارتباط با زندگی محبوبه دانش دختر

داستان «محبوبه صبح» در ارتباط با زندگی محبوبه دانش، دختر هفده ساله انقلابی است که در واقعه هفده شهریور به فیض شهادت رسیده است.

📚 بخشی از فضای این اثر برگرفته از واقعیت و بخشی دیگر داستانی است که نویسنده در آن بیش‌تر با وفاداری به واقعیات زندگی این شهید، از ظرایف و عناصر داستانی در خلق موقعیت‌ها بهره برده‌ است.
در قسمتی از کتاب محبوبه صبح اینگونه آمده است: روز 17 شهریور بود. محبوبه تا صبح بارها از خواب برخاسته و به عقربه‎های شب‎نمای ساعت نگاه کرده بود. ساعت شش صبح بود که باز همان بلوز چهارخانه و شلوار لی‎اش را پوشید. زهرا خانم در آشپزخانه صبحانه حاضر می‎کرد. با شنیدن صدای در، به محبوبه سرک کشید.
ـ محبوبه‎ جان، بیدار شدی؟
ـ سلام مامان ‎جان!
ـ سلام به روی ماهت. ای بابا، باز که حاضریراق شدی!
ـ مثل اینکه بی‎خبرید. روز عید فطر، اعلام شد جمعه صبح ساعت هشت، میدان ژاله. من هم دارم می‎روم.
ـ خدا خودش به شما جوان‎ها رحم کند. حالا یک چیزی گفتند.
ـ یک چیزی؟! نخیر مامان ‎جان این یک وظیفه است.

🌹 شادی روح پاک شهدای فاجعه ۱۷ شهریور ۵۷ صلوات
دیدگاه ها (۱)

السَّلام علیک یابن أمیرالمونینعباس جان!در زمانی که مسلمین ام...

" علمدار بصیرت " به اندیشه و اخلاق حضرت عباس (علیه السلام) و...

🔴 متاسفانه در آستانه ماه محرم، کانال های ضددین و شیطان گرا ...

اخیرا کاربری در ویسگون ادعا کرده امضا کنندگان بیانیه ۱۴ فعال...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

فیک (خواهر ناتنی من) پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط