دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
<نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
<جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
<بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم
روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود
<وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ
<فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم
نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم
<بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت
<می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم
دیدگاه ها (۲)

ای کشتی جان......حوصله کن میرسد آن روز .......روزی که تو را...

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت<خرابم می‌کند هر دم فریب چش...

جنگل و یک کلبه و گیتار، از این بیشتردستهایت توی دست یار، از ...

رمان j_k

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط