رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
# پارت ۶
ویو ا.ت : وارد خونه شدم آجوما اومد بغلم کرد و بهم خوش امد گفت بگذریم خیلی خسته بودم و به خاطر همین رفتم اتاقم و خودمو رو تخت ولو کردم همون لحظه خوابم برد و تو دنیای خواب غرق شدم بعد نیم ساعت گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود برداشتم جواب بدم وقتی برداشتم صدای سوت آشنایی به گوشم رسید یاد اون خاطرهها افتادم و دستم بی حس شد و گوشی از دستم افتاد ولی من اونو کشته بودم ......
با ترس جیغی کشیدم و تلفن رو قط کردم و پرتش کردم اون ور که آجوما بدو بدو اومد تو اتاقم
آجوما : دخترم چی شدههه ؟؟
ا.ت : هیچی .... فقط یه خواب ترسناک دیدم
آجوما : آلان حالت خوبه ؟؟ آب بیارم برات ؟
ا.ت : آ..آره بی زحمت
ویو ا.ت : آجوما رفت برام آب بیاره .... فشارم افتاده بود صداش صدای سوت اون بود صدای سوتی که شبا برام میخوند ... ولی این امکان نداره من خودم کشتمش من اونو با دستای خودم خاک کردم امکان نداره .....
آجوما : بفرمایین خانم
ا.ت : م...م..ممنون
آجوما : خواهش میکنم
ا.ت : میتونی بری ....
آجوما : چشم کمک خواستین بگین .....( رفت )
ویو ا.ت : سریع شمارهی فیلیکس رو گرفتم ....
☆ مکالمهی ا.ت و فیلیکس ...
فیلیکس : بله ؟؟
ا.ت : آ...ال..الو فی..لیک..فیلیکس ( لکنت )
فیلیکس : ا.ت تویی؟؟ شنیدم مرخص شدی الان حالت خوبه چته چرا لکنت گرفتی ؟؟
ا.ت : اون.... اون زندس
فیلیکس : کی رو میگی ؟؟ کی زندس ؟؟
ا.ت : صدای سوت .... میترسم اسمش رو بیارم
فیلیکس : چیییی ؟ ص..صدای س.سوت ؟؟
ا.ت : آره ... آره اون زندسسسس ( گریه )
فیلیکس : ا.ت لابد زده به سرت ... اون و تو کشتی و باهم خاک کردیمش چطور زندس ؟؟
ا.ت : بهم زنگ زدددد ( گریه بلند )
فیلیکس : اوکی ... آروم باش گریه نکن بسپر به خودم باشه ؟؟
ا.ت : بب..باشه
فیلیکس : خب من برم تحقیق کنم تو برا فردا آماده شو کاری نداری ؟
ا.ت : نه خدافظ
فیلیکس : خدافظ
ویو ا.ت : .........
( نویسنده : خب خب کی میخواد بدونه اون صدای سوت واس کی بود ؟ اگه میخواین بدونین دنبالم کنین و اون قلب کوچولوی سفیدم قرمز کنین دوستون دارم ✨️🥰)
# پارت ۶
ویو ا.ت : وارد خونه شدم آجوما اومد بغلم کرد و بهم خوش امد گفت بگذریم خیلی خسته بودم و به خاطر همین رفتم اتاقم و خودمو رو تخت ولو کردم همون لحظه خوابم برد و تو دنیای خواب غرق شدم بعد نیم ساعت گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود برداشتم جواب بدم وقتی برداشتم صدای سوت آشنایی به گوشم رسید یاد اون خاطرهها افتادم و دستم بی حس شد و گوشی از دستم افتاد ولی من اونو کشته بودم ......
با ترس جیغی کشیدم و تلفن رو قط کردم و پرتش کردم اون ور که آجوما بدو بدو اومد تو اتاقم
آجوما : دخترم چی شدههه ؟؟
ا.ت : هیچی .... فقط یه خواب ترسناک دیدم
آجوما : آلان حالت خوبه ؟؟ آب بیارم برات ؟
ا.ت : آ..آره بی زحمت
ویو ا.ت : آجوما رفت برام آب بیاره .... فشارم افتاده بود صداش صدای سوت اون بود صدای سوتی که شبا برام میخوند ... ولی این امکان نداره من خودم کشتمش من اونو با دستای خودم خاک کردم امکان نداره .....
آجوما : بفرمایین خانم
ا.ت : م...م..ممنون
آجوما : خواهش میکنم
ا.ت : میتونی بری ....
آجوما : چشم کمک خواستین بگین .....( رفت )
ویو ا.ت : سریع شمارهی فیلیکس رو گرفتم ....
☆ مکالمهی ا.ت و فیلیکس ...
فیلیکس : بله ؟؟
ا.ت : آ...ال..الو فی..لیک..فیلیکس ( لکنت )
فیلیکس : ا.ت تویی؟؟ شنیدم مرخص شدی الان حالت خوبه چته چرا لکنت گرفتی ؟؟
ا.ت : اون.... اون زندس
فیلیکس : کی رو میگی ؟؟ کی زندس ؟؟
ا.ت : صدای سوت .... میترسم اسمش رو بیارم
فیلیکس : چیییی ؟ ص..صدای س.سوت ؟؟
ا.ت : آره ... آره اون زندسسسس ( گریه )
فیلیکس : ا.ت لابد زده به سرت ... اون و تو کشتی و باهم خاک کردیمش چطور زندس ؟؟
ا.ت : بهم زنگ زدددد ( گریه بلند )
فیلیکس : اوکی ... آروم باش گریه نکن بسپر به خودم باشه ؟؟
ا.ت : بب..باشه
فیلیکس : خب من برم تحقیق کنم تو برا فردا آماده شو کاری نداری ؟
ا.ت : نه خدافظ
فیلیکس : خدافظ
ویو ا.ت : .........
( نویسنده : خب خب کی میخواد بدونه اون صدای سوت واس کی بود ؟ اگه میخواین بدونین دنبالم کنین و اون قلب کوچولوی سفیدم قرمز کنین دوستون دارم ✨️🥰)
۴.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.