قادر نیستم با کلمات بیان کنم

‌قادر نیستم با کلمات بیان کنم‌
حسرتی که در من است،
در کلمات نمی‌گنجد.
اما در خالیِ آغوشِ گشوده‌ام
در جریانِ خونِ رگ‌هایِ بازوان‌ام
در هر ضربان قلب من
تو
طنین‌انداز می‌شوی
عبور می کنی
دوباره به من بازمی‌گردی
و تا ابد
می‌مانی.

تو از عمق وجودم،
سرچشمه می‌گیری.
اما
هر نفس
در سرمای وجود من
یخ می‌زند
منجمد می‌شود
و به یادم می‌آورد
تو
همان کسی هستی
که
دوباره
و دوباره
مرا ترک‌ گفت.

#هالینا_پوشویاتوسکا
#برگردان: #مرجان_وفایی


دیدگاه ها (۲)

‌از همان ابتدا می‌دانستم که هر عشق بزرگی، طرحی برای دوری و ج...

‌هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامیبشارت آیدش روزی ز وصل...

‌من آن قدر دوستت دارمکه از تو می ترسمدر پوست خود پنهان می شو...

‌ به من فراموشی هدیه ڪن...سپس سفر ڪن اگر می‌خواهی!#نزار_قبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط