چیزهای زیادی غمگین تر از توقف قطار در باران هست
چیزهای زیادی غمگینتر از توقف قطار در باران هست
چیزهای زیادی آدمی را دیوانه میکند
به زنِ فلجی فکر میکنم
به زنِ فلجی که معشوقهاش رهایش کرده
به پاهایش دست میکشد.
دست میکشد
به خیابانهایی که منتظر اوست
به گامهای بلند
به شیشه خالی لاکِ قرمز...
اگر عشق برگردد
بلند میشود
یک خیابان برفی را تا انتها میدود
میرود
بر میگردد
و سرمای برف را با انگشتهایش حس میکند
چیزهای غمگین زیادی هست
من به زن فلج زیبایی فکر میکنم
که نمیتواند به گذشته بازگردد.
#سلمان_نظافت_یزدی
◾ پابلو نرودا:
آیا چیزی در این جهان غمگین تر از توقف یک قطار در باران هست؟
چیزهای زیادی آدمی را دیوانه میکند
به زنِ فلجی فکر میکنم
به زنِ فلجی که معشوقهاش رهایش کرده
به پاهایش دست میکشد.
دست میکشد
به خیابانهایی که منتظر اوست
به گامهای بلند
به شیشه خالی لاکِ قرمز...
اگر عشق برگردد
بلند میشود
یک خیابان برفی را تا انتها میدود
میرود
بر میگردد
و سرمای برف را با انگشتهایش حس میکند
چیزهای غمگین زیادی هست
من به زن فلج زیبایی فکر میکنم
که نمیتواند به گذشته بازگردد.
#سلمان_نظافت_یزدی
◾ پابلو نرودا:
آیا چیزی در این جهان غمگین تر از توقف یک قطار در باران هست؟
۲۸۸
۱۴ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.