𝑀𝒶𝒻𝒾𝒶 𝑔𝒾𝓇𝓁
𝑀𝒶𝒻𝒾𝒶 𝑔𝒾𝓇𝓁
[Part ۱۱ ]
[پرشزمانی به صبح ، ۸:۳۰ صبح]
مطمئن بودم هیچکس بیدار نیست ، و بله همه خواب بودن چون دیشب همه یهکم alkol خوردیم ولی من عادت داشتم ۲ بطری هم بخورم صبح زود پامیشم، خلاصه خونه به گند کشیده شده بود موهامو از بالا گوجه ایی کردم و شروع کردم به تمیز کاری وقتی میز و اشغالای بزرگو تمیز کردم . ایرپادمو گذاشتم گوشمو یه آهنگ شاد پلی کردمو شروع کردم به تی کشیدن ، همینطور کهداشتم تی میکشیدم نگاهی روی خودم حس کردم آروم برگشتم دسته ی تی رو بلند کردم و با یه حرکت گذاشتم بغل گردن اون ، اوه نگفتم بله کانگ بود . به دیوار تکیه داده بود و دست به سینه داشت منو نگاه میکرد
کانگ : اووو تسلیمم [دستاشو میبیره بالا ]
ارورا : برو گمشو از جلوی چشمم [کلافه ، سرد]
کانگ : حق با تو بود ، گذشته رو نمیتونم تغییر بدم ولی آینده چرا
ارورا : الان وقتش نیست [حرصی ، سعی میکنه لبخند بزنه]
کانگ : چی ؟ چر...
ارورا : [دستشو میزاره روی دهن کانگ ] سوهو ، اگه فضولیات تموم شد از پشت دیوار بیا اینور
سوهو : چطوری میبینی تو دختر[ناراحت ]، راستی درباره چی حرف میزدید؟[کنجکاو]
ارورا : سوهو ، تا همینجا همین دسته تی رو تو پاچت نکردم خفه شو [ خنده مصنوعی]
سوهو : [فرار ]
ارورا : بعدا حرف میزنیم[روبه کانگ ]
کانگ : کلافه میره سمت اتاقش
خلاصه صبحونه شون رو میخورن و حاضر میشن برن تمرین
[لباس دخترا رو میزارم]
هانول : حاضرید بیایید بریم
[ پرش زمانی به مخفیگاه، همون جایی که تمرین میکنن]
داشتیم تمرین میکردیم که صدای شلیک از بیرون آمد ، ادامه دارد...
☆شرطا ۲۸☆
[Part ۱۱ ]
[پرشزمانی به صبح ، ۸:۳۰ صبح]
مطمئن بودم هیچکس بیدار نیست ، و بله همه خواب بودن چون دیشب همه یهکم alkol خوردیم ولی من عادت داشتم ۲ بطری هم بخورم صبح زود پامیشم، خلاصه خونه به گند کشیده شده بود موهامو از بالا گوجه ایی کردم و شروع کردم به تمیز کاری وقتی میز و اشغالای بزرگو تمیز کردم . ایرپادمو گذاشتم گوشمو یه آهنگ شاد پلی کردمو شروع کردم به تی کشیدن ، همینطور کهداشتم تی میکشیدم نگاهی روی خودم حس کردم آروم برگشتم دسته ی تی رو بلند کردم و با یه حرکت گذاشتم بغل گردن اون ، اوه نگفتم بله کانگ بود . به دیوار تکیه داده بود و دست به سینه داشت منو نگاه میکرد
کانگ : اووو تسلیمم [دستاشو میبیره بالا ]
ارورا : برو گمشو از جلوی چشمم [کلافه ، سرد]
کانگ : حق با تو بود ، گذشته رو نمیتونم تغییر بدم ولی آینده چرا
ارورا : الان وقتش نیست [حرصی ، سعی میکنه لبخند بزنه]
کانگ : چی ؟ چر...
ارورا : [دستشو میزاره روی دهن کانگ ] سوهو ، اگه فضولیات تموم شد از پشت دیوار بیا اینور
سوهو : چطوری میبینی تو دختر[ناراحت ]، راستی درباره چی حرف میزدید؟[کنجکاو]
ارورا : سوهو ، تا همینجا همین دسته تی رو تو پاچت نکردم خفه شو [ خنده مصنوعی]
سوهو : [فرار ]
ارورا : بعدا حرف میزنیم[روبه کانگ ]
کانگ : کلافه میره سمت اتاقش
خلاصه صبحونه شون رو میخورن و حاضر میشن برن تمرین
[لباس دخترا رو میزارم]
هانول : حاضرید بیایید بریم
[ پرش زمانی به مخفیگاه، همون جایی که تمرین میکنن]
داشتیم تمرین میکردیم که صدای شلیک از بیرون آمد ، ادامه دارد...
☆شرطا ۲۸☆
۹.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.