خواب بودم، دیدم که مرده ام/
خواب بودم، دیدم که مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
روی من را خلوارها خاک گرفت/
خسته بودم و در ان دم ، کس یارم نشد/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
یک ملک گفت بگو دینت را/
دیگری فریاد زد :ربت را/
گرچه پرسشها به ظاهر ساده بود/
اما لرزه بر اندام من افتاده بود/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا آن گرز آتشین/
بار دگر پرسش نمود/
نام اربابان خود را ببر یک به یک/
به یک لحظه بردم نام مولایم علی/
و اولادش از حسن تا مهدی ع /
انکر فریادی زد و گفت مگر تو شیعه ای/
با حسی غریب گفتم شیعه ی زمامت زمان علیم وبس/
گفت مگر شیعه زمان دارد/
گفتم شیعه ی زمان ما عشیره هستند نه شیعه/گفت ای بیچاره همان که باید در هوره ی جهنم سوزی/
دست و پایم در زنجیر شد /
کشیدندم به سوی سورنای نار/
ناگهان مردی امد از جنس نور/
اری کس نبو د جزء علی امیرالمومنین/
دو ملک سر به زیر انداختند/
بال های خویش را فرش مولا ساختند/
مولا پرسید ای بنده ی حق دلیلت را بر شیعه ی
زمانت ، بگو/
ماندم در برابر خدای که از خدا جدا نیست چه گویم/
عرض کردم یا امیر خود عالم غیبید پس بهتر میدانید/
فرمود :میخواهیم تو را کمک کنیم/
نغمه چنگم در دین زدم گفتم ببخشای مولایم/
بعد از اولادت وخاندانت شیه ات فرومایه و خود فروش بر زری گشتند:امتت را بر تیغ امویان وعباسیان دادند:دروغ را مبنای نجات جان کردند/
دزدی را بهانه ی کسری بیت المال کردند/
شراب را جرعه ی آب سر سفرها کردن/
و از مستی آن زنا را توجیح نمودند/
همان امت شیعه تا به امروز بدین صورت است/
یک آن مولایم سرخ شد بلند شد احترام کرد/
آری فاطمه ع ندا داده بود آزادش کنید که عشق علی را در حریم قلبش با عفاف دارد/
بعد فرمود میدانی چرا مهریه ام را از خداوند آب و نمک خواستم/
عرض کردم برای شفاعت بندگان و مومنان خطا کارت/
عرض کرد این ارزنی از شفاعت من است/
آب برای خاموشی آتش جهنم برای مومنان خطاکار/
و نمک را برای ندادن عذاب در قیامت.
پس همواره بر علی شیعه گری را اقتدا کن نه بر شیعه ی علی گر .بدرود
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
روی من را خلوارها خاک گرفت/
خسته بودم و در ان دم ، کس یارم نشد/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
یک ملک گفت بگو دینت را/
دیگری فریاد زد :ربت را/
گرچه پرسشها به ظاهر ساده بود/
اما لرزه بر اندام من افتاده بود/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا آن گرز آتشین/
بار دگر پرسش نمود/
نام اربابان خود را ببر یک به یک/
به یک لحظه بردم نام مولایم علی/
و اولادش از حسن تا مهدی ع /
انکر فریادی زد و گفت مگر تو شیعه ای/
با حسی غریب گفتم شیعه ی زمامت زمان علیم وبس/
گفت مگر شیعه زمان دارد/
گفتم شیعه ی زمان ما عشیره هستند نه شیعه/گفت ای بیچاره همان که باید در هوره ی جهنم سوزی/
دست و پایم در زنجیر شد /
کشیدندم به سوی سورنای نار/
ناگهان مردی امد از جنس نور/
اری کس نبو د جزء علی امیرالمومنین/
دو ملک سر به زیر انداختند/
بال های خویش را فرش مولا ساختند/
مولا پرسید ای بنده ی حق دلیلت را بر شیعه ی
زمانت ، بگو/
ماندم در برابر خدای که از خدا جدا نیست چه گویم/
عرض کردم یا امیر خود عالم غیبید پس بهتر میدانید/
فرمود :میخواهیم تو را کمک کنیم/
نغمه چنگم در دین زدم گفتم ببخشای مولایم/
بعد از اولادت وخاندانت شیه ات فرومایه و خود فروش بر زری گشتند:امتت را بر تیغ امویان وعباسیان دادند:دروغ را مبنای نجات جان کردند/
دزدی را بهانه ی کسری بیت المال کردند/
شراب را جرعه ی آب سر سفرها کردن/
و از مستی آن زنا را توجیح نمودند/
همان امت شیعه تا به امروز بدین صورت است/
یک آن مولایم سرخ شد بلند شد احترام کرد/
آری فاطمه ع ندا داده بود آزادش کنید که عشق علی را در حریم قلبش با عفاف دارد/
بعد فرمود میدانی چرا مهریه ام را از خداوند آب و نمک خواستم/
عرض کردم برای شفاعت بندگان و مومنان خطا کارت/
عرض کرد این ارزنی از شفاعت من است/
آب برای خاموشی آتش جهنم برای مومنان خطاکار/
و نمک را برای ندادن عذاب در قیامت.
پس همواره بر علی شیعه گری را اقتدا کن نه بر شیعه ی علی گر .بدرود
۲.۲k
۳۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.