من زخم های بی نظیری به تن دارم

من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما
تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان
عزیزترین شان


بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم
که هیچ کدامشان
به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند


بعد از تو آدم ها
تنها خراش های کوچکی بودند
که تو را از یادم ببرند، اما نبردند
تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز می گردی
و هر بار
عزیزتر از پیش
هر بار عمیق تر ...
دیدگاه ها (۲)

از یک جایی به بعدادامه میدهی زندگی را به سمت جایی پرتدست میک...

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یک کافه شلوغ می مونه...

دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری‌ دوستت‌ می‌داشتم‌ !در عصری‌ مهرب...

تجربه، مطلقاً به کار عاشق نمی آید.کسی که تجربه دارد قبل از ه...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط