در کودکی برایمان قصه میخواندند تاخوابمان ببرد خوابمان
در کودکی برایمان قصه میخواندند تاخوابمان ببرد ، خوابمان هم برد.
بزرگتر که شدیم برایمان قصه میخواندند تا از خوابی که دنیا تدارکش را برایمان دیده بود بیدار شویم و بیدار بمانیم.
خوابیدیم و بیدار شدیم
در هزارتوی این دنیا گم شدیم و باردیگر راهمان را پیدا کردیم
و در تمام این لحظات
قصهگو هایمان بیدار بودند
بیدار ماندند
تا برایمان از هرآنچه که ندیده بودیم
هر آنچه که نشنیده بودیم قصه بگویند
و ما به قصهها و قصهگوهای دنیا
بدهکار ماندیم.
بزرگتر که شدیم برایمان قصه میخواندند تا از خوابی که دنیا تدارکش را برایمان دیده بود بیدار شویم و بیدار بمانیم.
خوابیدیم و بیدار شدیم
در هزارتوی این دنیا گم شدیم و باردیگر راهمان را پیدا کردیم
و در تمام این لحظات
قصهگو هایمان بیدار بودند
بیدار ماندند
تا برایمان از هرآنچه که ندیده بودیم
هر آنچه که نشنیده بودیم قصه بگویند
و ما به قصهها و قصهگوهای دنیا
بدهکار ماندیم.
- ۳.۰k
- ۱۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط