دلم وقت ه مگرد تو مآ به ددارم

دلم وقتي كه مي‌گيرد تو مي‌آيي به ديدارم
به من آهسته ميگويي "عزيزم دوستت دارم"

سرم بر شانه‌ات، باور ندارم پيش من باشي
تو را در خواب مي‌بينم؟ بگو! يا اين كه بيدارم؟

نوازش مي‌كني با مهرباني گونه‌هايم را
چه رقصي دارد انگشتت به روي بغض تب دارم

كنار لحظه‌هاي تو دو فنجان قهوه مي‌ريزم
اگرچه تلخ، شيرين است با لبخند هر بارم

كتابي ميگذاري روي ميزم، مهربان من
و مي‌گويي به آرامي كه: اين هم آخرين كارم

غروب شنبه‌اي ديگر برايم شعر ميخواني
تمام هفته را من از هواي عشق سرشارم

تنم خورشيد ميخواهد كنار ساحل امنت
من از شبهاي برف آلوده‌ي اين شهر بيزارم

دلم ابريست از دست تمام بي‌تو بودن‌ها
اگر باران بيايد، باز مي‌آيي به ديدارم؟!


#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردمچو درمانم نبخشیدی به در...

این روزها هم از تو هم از دست دل سیرمپس مي زنم . . . . . اما ...

درگیر من مباش و سوالات مشکلمتاثیر چشم توست که جامانده بر دلم...

نامه واقعی به خدا 🌹( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهدار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط