httpstelegrammehelliiimoshavereh
https://telegram.me/helliii_moshavereh
https://telegram.me/htrms
✅ روایتی از یک دانشجوی پزشکی:
این روز ها در تعطیلات مختصری که پس از مدت ها به دست اورده بودم
تصمیم گرفتم قدری به کارهای عقب افتاده برسم و به قولی زندگی رو سر و سامون بدم.
لیستی از کارها تهیه کردم و مشغول انجام انها شدم.
یکی از موارد لیست کذایی تمیز کردن بخشی از انباری بود که اختصاص به لوازم من داشت که عموما از استفاده خارج بود.
پس از بازرسی و زیر رو کردن انباری برای اجتناب از مواجه شدن با جناب سوسک,
زیر و بم اسباب رو بیرون کشیدیم و انبار رو اشفته تر از قبل به حال خود رها کردیم تا مدتی بین سمساری آشفته خوش باشیم و تجدید خاطرات کنیم.
گلدان شکسته و آرشیو مجله های خاک گرفته رو به سمت سطل آشغال راهنمایی کردم و کارتن سنگین و بدقواره ای رو باز کردم.
عجب!
پس شما اینجایین!
گاج
عربی
دین و زندگی
و دریایی از کتاب های نخ نما و نیمه نو 🙂
دستی به سر و روشون کشیدم و کتاب زیستم رو باز کردم
که دست خط آشنایی توجهم رو جلب کرد:
خدای بزرگ امیدم رو ناامید نکن!
کمکم کن برای رسیدن به پزشکی
برای رتبه زیر ۱۰۰۰...
اصلا یادم نمی اومد کی این رو نوشته بودم!
تو اوج کدوم ناامیدی!
با چه حسرت و آرزویی اسم پزشکی رو نوشته بودم!
آرزویی که اون روزها اونقدر به نظرم دست نیافتنی بود!
دعایی برای رتبه زیر ۱۰۰۰ که خدا بارتبه ۹۹۹ مستجابش کرده بود!!!
پس این رو از من به یادگار داشته باش:
گوشه کتاب مورد علاقت
هدفت رو بنویس
تا بعدها
بفهمی که مؤقعیت امروزت
آرزوی دست نیافتنی دیروز تو بوده...
نوشته نامــــہ یک دانشجوی پزشکی
https://telegram.me/htrms
✅ روایتی از یک دانشجوی پزشکی:
این روز ها در تعطیلات مختصری که پس از مدت ها به دست اورده بودم
تصمیم گرفتم قدری به کارهای عقب افتاده برسم و به قولی زندگی رو سر و سامون بدم.
لیستی از کارها تهیه کردم و مشغول انجام انها شدم.
یکی از موارد لیست کذایی تمیز کردن بخشی از انباری بود که اختصاص به لوازم من داشت که عموما از استفاده خارج بود.
پس از بازرسی و زیر رو کردن انباری برای اجتناب از مواجه شدن با جناب سوسک,
زیر و بم اسباب رو بیرون کشیدیم و انبار رو اشفته تر از قبل به حال خود رها کردیم تا مدتی بین سمساری آشفته خوش باشیم و تجدید خاطرات کنیم.
گلدان شکسته و آرشیو مجله های خاک گرفته رو به سمت سطل آشغال راهنمایی کردم و کارتن سنگین و بدقواره ای رو باز کردم.
عجب!
پس شما اینجایین!
گاج
عربی
دین و زندگی
و دریایی از کتاب های نخ نما و نیمه نو 🙂
دستی به سر و روشون کشیدم و کتاب زیستم رو باز کردم
که دست خط آشنایی توجهم رو جلب کرد:
خدای بزرگ امیدم رو ناامید نکن!
کمکم کن برای رسیدن به پزشکی
برای رتبه زیر ۱۰۰۰...
اصلا یادم نمی اومد کی این رو نوشته بودم!
تو اوج کدوم ناامیدی!
با چه حسرت و آرزویی اسم پزشکی رو نوشته بودم!
آرزویی که اون روزها اونقدر به نظرم دست نیافتنی بود!
دعایی برای رتبه زیر ۱۰۰۰ که خدا بارتبه ۹۹۹ مستجابش کرده بود!!!
پس این رو از من به یادگار داشته باش:
گوشه کتاب مورد علاقت
هدفت رو بنویس
تا بعدها
بفهمی که مؤقعیت امروزت
آرزوی دست نیافتنی دیروز تو بوده...
نوشته نامــــہ یک دانشجوی پزشکی
- ۱.۳k
- ۲۳ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط