آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه‌ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق‌ آویز شد
مهر با بی‌مهری و نامهربانی می‌ رسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد
بی‌ تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست ؟
بی‌ تو حتی فکر باران هم خیال‌ انگیز شد
کاش می‌شد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفس کرد و عطر آمیز شد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
دیدگاه ها (۴)

و شـاید پاییز🍁حکایتِ عشقِ زنجیروارِبرگ‌هاست🍁هرکدام به خاطرِ ...

"پاییز"همه ی عاشقانه ها را با خود آوردهفصل باران نم نم و...ر...

اگر پاییز نبودهیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتادنه موسیقی باد بو...

این برگریزانِ پاییزجان می‌ دهد برای عاشقیدستِ دلبر را بگیریو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط