دید مجنون را شبی لیلا به خواب

دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب

گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من

کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست

اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست

سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو

ابر بودم تشنه ی لیلا شدم ،
بس که باریدم تو را دریا شدم

عشق اگر روزی تو را افسون کند؟
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند


#مولانا
دیدگاه ها (۳)

عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذردباید از خیر تماشای حقایق...

بی نگاهت... بی نگاهت...مرده بودم بارها...ای که چشمانت گره وا...

گفته بودی دل ز من بــــردار و رودل چو خون شد من چه بردارم ز ...

مکانی به از دل برایت ندارماگر عیب این خانه تنگی نباشد؟؟

#شعـــرای که جان و دلِ من بندِ نگاهِ تو شدههمه ی دلخوشیم چشم...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط