عطر تنت کشاند مرا به فکر


عطر تنت کشاند مرا به فکر.
پشت بام گِلی
مهتاب
من
تو
و دیدارهای پنهانی .
رسیدم به گندمزار موهایت
بوی تازگی داشت
من حماسه بودم در تو
تو برهنه بودی در من
چقدر رنگ بهشت داشت اندامت .
ترا که دیدم
رسیدم به حرف خدا
به سیبهای ممنوعه ،
می دویدم و گم می شدم هر دم
برهنه در گندمزار موهایت .





.
دیدگاه ها (۴)

‏کاش همه میدانستند دل بستن به کلاغی که دل دارد،بهتر است از ط...

‏بعضی تجربه ها قشنگن،مثلِ دوست داشتنِ تــــــو

بهچشم هایت بگو …انقدر برای دلَم رجز نخوانند …من اهل جنگ نیست...

تابستان، باید رها شوم!!! میان ملودی خُنک دستانت، و حواس گونه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط