بالاخره یه روزی هم میرسه که انقد می نویسم و می نویسم و می
بالاخره یه روزی هم میرسه که انقد مینویسم و مینویسم و مینویسم که مخم خالی بشه و چیزی واسه فکر کردن و گفتن و نوشتن نداشته باشم .
ولی خب میدونم همچین روزی نمیاد
هرروز به دقدقه های فکری مون اضافه تر میشه.
هرروز بیشتر از روز قبل تو ذهنمون علامت سوال میاد .
هرروز بیشتر از روز قبل کمتر حرف میزنیم و بیشتر فکر میکنیم
کارمان به کجا رسیده
ذهن آرام شده آرزو .
آرزویی که شاید هرگز قرار نباشد برآورده شود .
کلمات کنار هم میچینیم و جمله سازی میکنیم
نقل میکنیم
سکوت میکنیم
گاهی با سکوت یا یکدیگر حرف میزنیم
به این فکر میکنیم که دیگر به هیچ چیز فکر نکنیم .
اما ما در افکارمان زندگی میکنیم .
من در ذهنم دستانت را دارم .
نگاهت را دارم .
در ذهنم من معشوقم و تو عاشق
شاید دلیل افکار زیادم تو باشی
تویی که فقط در فکرم حضور داری
درکنارم نیستی .
نمیتوانم حرفی بزنم
مینویسم
از تو
از خودم
از حالم
از منی که دیگر هیچ شباهتی به من ندارد
ولی پایان میابد
میرسد روزی که بیدار میشوم و دیگر به تو فکر نمیکنم
تورا کنارم دارم (:
ولی خب میدونم همچین روزی نمیاد
هرروز به دقدقه های فکری مون اضافه تر میشه.
هرروز بیشتر از روز قبل تو ذهنمون علامت سوال میاد .
هرروز بیشتر از روز قبل کمتر حرف میزنیم و بیشتر فکر میکنیم
کارمان به کجا رسیده
ذهن آرام شده آرزو .
آرزویی که شاید هرگز قرار نباشد برآورده شود .
کلمات کنار هم میچینیم و جمله سازی میکنیم
نقل میکنیم
سکوت میکنیم
گاهی با سکوت یا یکدیگر حرف میزنیم
به این فکر میکنیم که دیگر به هیچ چیز فکر نکنیم .
اما ما در افکارمان زندگی میکنیم .
من در ذهنم دستانت را دارم .
نگاهت را دارم .
در ذهنم من معشوقم و تو عاشق
شاید دلیل افکار زیادم تو باشی
تویی که فقط در فکرم حضور داری
درکنارم نیستی .
نمیتوانم حرفی بزنم
مینویسم
از تو
از خودم
از حالم
از منی که دیگر هیچ شباهتی به من ندارد
ولی پایان میابد
میرسد روزی که بیدار میشوم و دیگر به تو فکر نمیکنم
تورا کنارم دارم (:
۹.۱k
۲۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.