part

part 106
سوزومه: بهت مربوط بود میفهمیدی
جنیور: هر چیزی که به تو مربوط به منم مربوط
سوزومه: ببا پایین سرمون درد گرفت
جنیور: خب کی بود
سوزومه: چقد تو سمجی... تو هواپیما با یکی اشنا شدم اون بود
جنیور: چی میگفت
سوزومه: گفت یه کافه خوب میشناسه باهم بریم
جنیور: یعنی باهاش قرار بزاری
سوزومه: اون این منظور رو نداره
جنیور: تو از کجا میدونی نکنه میخوای بگی به این دوست یک روزت اعتماد داری
سوزومه: چرا انقد جدی گرفتیش من این همه با ری میرم بیرون اینم روش
جنیور: خودتو گول نزن میدونی که ری فرق داره
سوزومه: چرا یدفعه اعصابت خورد شد مگه چی شده
جنیور: نمیخوام دوباره قضیه دنیل برات تکرار بشه
سوزومه: تو نگران نباش اونقدر بزرگ شدم که بدونم باید کیرو دوست داشته باشم
جنیور: اگه میدونستی الان اینجوری باهام رفتار نمیکردی
سوزومه: الان من مقصرم...... تو بودی که خواستی به اجبارم که شده باهام ازدواج کنی تو بودی که فک میکنی حس مزخرفت به من
جنیور: حس مزخرفی که داری میگی عشق و این که دلم میخواست زوتر باهات ازدواج کنم غیرت و اشتیاق چیزی از این کلمات رو میفهمی
سوزومه: میفهمم نه مال تورو چون تو داری اشتباه میکنی حست بهم عادتــ....
جنیور: بسه دیگه سوزومه یچیزی بگو که منطقی باشه کی تو یکی دو ماه به یکی عادت میکنه اونم همچین ادمی مثل من که خیلی سال پیش احساساتش مرده کسی که خوشونت درونشو نمیتونی حتی تصور کنی چون تو منو نمیشناسی نمیدونی من کیم
سوزومه: پس نشونم بده کی هستی تا درکت کنم
جنیور ماشینو زد کنار به صندلی پشتش تکیه دادو چنتا نفس عمیق کشید سرشو برگردوند سمت سوزومه
جنیور: سوزومه ببین من از این که حسم بهت عشق مطمئنم و از این که تومال منی و مال من خواهی بود هم مطمئنم چطور تو کوتاه بیای و یکم باهام راه بیای
سوزومه: منظورت اینه که شل کنم تا تو بعد نابود کردنت منو ول کنی
جنیور: هیچ وقت این اتفاق نمیفته من واقعا دوست دارم
سوزومه: اگه دوسم داری پس منو به حال خودم رها کن
جنیور: تا گرگای مثل دنیل هی بهت ضربه بزنه
سوزومه: دیگه نمیخوام اسمش بیاد بینمون
جنیور: این نفرت از ضربه محکمی به قلبت میاد
سوزومه: همون نفرت رو به تو دارم ولی تو به اجبار بهم زنجیر شدی
جنیور: بحث باهات به هیچ جا نمیرسه چون مرغ تو یه پا داره
باکلافگی ماشین رو روشن کردو راه افتاد جلو یه رستوران نگه داشت سوزومه خواست پیاده بشه
جنیور: نمیخواد پیاده شی
سوزومه: چرا
بدون حرف از ماشین پیاده شدو رفت سمت رستوران یه پاستا سفارش دادو بسته بندیش کردو دوباره سوار ماشین شدو پاستا رو داد دست سوزومه
سوزومه: مرسی
دیدگاه ها (۲)

part 107دوباره بدون حرف راه افتاد سوزومه: الان قهر کردی جنیو...

part 108جنیور: دفعه قبل خودت بغلم میکردی الان ازم دوری میکنی...

part 105سوزومه: نزدیک بود ولی نه هنوز نشدم مرده: بهت یه نصیح...

part 104کایا: では、とりあえずさよなら(خب فعلا خدا حافظ) سوزومه: さようなら(خ...

رمان

Blackpinkfictions پارت۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط