پارت ۲😶لایکا ۲۵و کامنتا🙂۶۰
که جیمین چشمش به ات افتاد واقعا محشر شده بود ات هم میدونست قرار بود براش سوپرایز در نظر بگیرن برا همین کمی لباس باز پوشید و رفت پیش جیمین جیمین هم بهش خماری نگاه میکرد
ات/جیمی اینطوری نگام نکن
جیمین/من جیمی نیستم ددی هستم😏
ات/نوچ تو موچی کوچولویه خودمیی
کای و خواهرش هم اومدن
جیمین چشمش به خواهر کای افتاد
یک لحظه تمام خاطراتش زنده شد
ی قطره از چشمش افتاد......
ات گف این کیه......
ات/جیمی اینطوری نگام نکن
جیمین/من جیمی نیستم ددی هستم😏
ات/نوچ تو موچی کوچولویه خودمیی
کای و خواهرش هم اومدن
جیمین چشمش به خواهر کای افتاد
یک لحظه تمام خاطراتش زنده شد
ی قطره از چشمش افتاد......
ات گف این کیه......
۳۷.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.