سناریو

#سناریو
#فن‌_فیک


_فک کردی به همین سادگی از تو و مامانت میگذرم....!؟

کورخوندی نمیدونم پدرم چجوری پی به هرزه بازی های تو و مامانت نبرده ولی من شما دوتا رو میشناسم

_بهتره مامانتو راضی کنی و از اینجا برید وگرنه جور دیگه ای باهاتون برخورد میکنم

دستشو برداشت و میخاس بره
که دستشو گرفتم و گفتم
+تو کی هستی که منو و مامانو هرزه خطاب میکنی..!؟
+فک میکنی ازت میترسم...!؟
+تهدیداتم نگهدار واسه خودت
الانم برو...
میخاس چیزی بگه که گفدم
+برو بیرون نمخام مامانم فک کنه تقصیر من بوده
و بدون اینکه حرفش شو بزنه رف
+اههه
لعنت بهت
من نمیخاستم باهاش اینجوری حرف بزنم ولی چاره دیگه نداشتم
اصا بدم میاد یکی به منو و مامانم توهین کنه و حراجیف مفت به منو مامانم ببنده
.....
«پرش زمانی سر میز شام»

&یونگی داری چیکا میکنی!؟
&همه معطل تویم!
شما ببخشید یونگی یکم معطلتون کرد
شما شروع کنید الان اونم میاد!
~نه بابا صبر میکنیم بیاد باهم میخوریم
عجله ای نیس!
+(هوووف خدایا دارم از گشنگی میمیرم بیا دیه اههه)
_ببخشین معطلتون کردم (خیلی سرد)
~اشکال نداره عزیزم
_(من عزیز تو نیستم) شروع کنید لطفا

«پرش زمانی بعد از شام»

&بچه ها منو خانوم سونهی(مامان ا.ت) میخایم برای ماه عسلمون بریم به فرانسه و شاید دوماه اونجا بمونیم برای کارای شرکت
_خش بگذره
&یونگی صبرکن...تا موقع که ما نیستیم مواظب خاهرت ا.ت باش
+من خودم از پس خودم بر میام نیاز نیس اقای یونگی به زحمت بیوفتن😅
_..... باشه
خش بگذره بهتون😒
+😳(چه نقشه ای داره خدا میدونه)
~ممنون یونگی جان☺️


#وقتی_برادر_ناتنیت_بود_و
#پارت_۵
دیدگاه ها (۱۱)

my month²پارت⁸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط