Part
Part 2.
ا.ت :برو لباساتو عوض کن و بیا شام
هان : چشم ماهزادم
ا.ت:نمک نریز برو برو (خنده)
هان:(خنده)
وقتی هان رفت دختر هم رفت سمت آشپزخونه هان یادش رفت گوشیش رو با خودش ببره بالا و گذاشتش روی میز
یه نفر بهش پیام داد و یه عکس از صحنه ی کیس هان با یک دختر دیگه فرستاده بود
اشک توی چشمای دختر حلقه بست
که هان اومد پایین ولی ا.ت نفهمید
+بیب چرا داری گریه میکنی
- فقط خفه شوووو
+ چیه چی شده
- این چیه هاااااااا
+این من نیستمممم
-ولی تویی نگاه کن خودتی
+بیب
-فقط خفه شوووووو
دختر رفت بالا توی اتاقش .........
ا.ت :برو لباساتو عوض کن و بیا شام
هان : چشم ماهزادم
ا.ت:نمک نریز برو برو (خنده)
هان:(خنده)
وقتی هان رفت دختر هم رفت سمت آشپزخونه هان یادش رفت گوشیش رو با خودش ببره بالا و گذاشتش روی میز
یه نفر بهش پیام داد و یه عکس از صحنه ی کیس هان با یک دختر دیگه فرستاده بود
اشک توی چشمای دختر حلقه بست
که هان اومد پایین ولی ا.ت نفهمید
+بیب چرا داری گریه میکنی
- فقط خفه شوووو
+ چیه چی شده
- این چیه هاااااااا
+این من نیستمممم
-ولی تویی نگاه کن خودتی
+بیب
-فقط خفه شوووووو
دختر رفت بالا توی اتاقش .........
- ۳.۴k
- ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط