پارت دوم

پارت دوم

و کنارم نشست(دوستش رفته با دوست پسرش)
یونگی:ماجرای اردو رو شنیدی؟!
ا/ت:اره
یونگی:همراه داری؟!
ا/ت:نه ندارم
یونگی:خب من میتونم همراهت باشم اگه بخوای
ا/ت:درموردش فک میکنم راستی چی میخواستی بهم بگی
یونگی:هیچی همینو میخواستم بهت بگم

میونگ :خب من اومدم راستی ا/ت همراه پیدا کردی؟
ا/ت:اره
میونگ حالا کیه؟!
ا/ت :شوگا
میونگ:شوخیت گرفته باید با دوست پسرت بیای
ا/ت :میدونی که من دوست پسر ندارم
حالا تو باکی میای؟!
میونگ :من با هان میام
ا/ت:اها خوبع
میونگ:بعدشم اون برادرته چجوری باهاش میای
ا/ت برادر ناتنی مه مشکلی نیست
میونگ:باشع
هفته بعد
یونگی:وسایلتو جمع کردی ا/ت؟!
ا/ت :ارع وای یادم رفت به مامان بگم
یونگی:خودم بهش گفتم
*رسیدن به مدرسه*
ناظم:خب بچه ها همه به طرف اتوبوس ها حرکت کنید تو هر اتوبوس در هر صندلی 4 نفر میشینن
دیدگاه ها (۴)

مامان من نمیخوام بایه مافیا ازدواج کنم میفهمییییییی؟!مامانش:...

اگه ۲۰۰ تایی بشم فیک تهیونگ و جین و آپ میکنم

پارت اول من ا/ت هستم و ۱۷ سالمه و یه خانواده دارم البته خانو...

تنکسسسس

فیک مافیای سیاه من part 4

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط