عشق‌ممنوعه

پارت (۶)

تمنکب: ریسس گفته بیای😂😂😂
یرضاح وت تمنکب: یه شیک بزن عشق کنیم😂😂
هزاب تصک: بچه‌ها یه فکر..
اونا با پیش خدمتا و باردیگارا رفتن اون سمت
یرضاح وت تمنکب: بیان یه جوری بهش تجاوز کنیم که واسه مهمونی( ادامه پارت‌ بعدی مهمونی توضیح میدم)
حتی نتونه راه برده
همه: ما مافقیم
سونگ جو:
داشتم میرفتم بالا گه یه هو از پشت یکی 🍒م رو گرفت و با خودش بردتو به یه اتاق
دهنتم بست
یرضاح وت تمنکب: کی از همه🍌 کلفت تره؟
بادیگار اول: مال من
بادیگارد دوم: من میدم بخوره
یرضاح وت تمنکب: باشع دستش ببینین اول خودم کارش دارم
دهنش وا کرد و انگشتش تا ته برد تو🍍 سونگ جو
سونگ جو: ولم کنید
تمنکب: به نفعته پاهات باز کنی و تکون نخوری:
هزاب تصوک: بچه ها واردش کنید

سونگ جون:
یه 🍌 پشتم بود یکی تو دهنم و اون یرضاح وت تمنکب هم 🍍م فشار میداد
یه دفعه هزاب تصوک یه نفر دیگه صدا زد
هزاب تصوک: ادرین بیا بیا این 🍍 اماده
ادین بادیگار سه : اخ جون بازش کنین

سونگ جو:
اول لیس میزد بعد میخورد بعد گاز میگرفت و یه دفعه گفت
ادین:ببرینش تو حموم تو حیاط
ببندیش تا بیایم بیوفتیم روش..

هاول:
۴۰ دقیقه گذشت از حموم اومدم و رفتم پیایین همه بودن جز سونگ جو
هاول : سونگ جو کجاع؟(داد)
تمنکب: رفت تو حیاط هرچی گفتم گوش نداد رفت گریه کنه
هاول: اها باش من رفتم ...
تمنکب : حالا وقتشه(زیر لب)
رفتن همه تو حموم تو حیاط ....

ممنون که لایک میکنی🎀💘
دیدگاه ها (۰)

عشق‌ممنوعه

عشق‌ممنوعه

عشق‌ممنوعه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط