زندگی پس از مرگ پارت

زندگی پس از مرگ پارت 3
باورم نمیشه منو گرفتن اصلا نمیتونم چیزیو ببینم همه جا تاریک من گیج و سرگردان بودم که ناگهان یه مامور امد و چشم بندی که روی چشمام بود برداشت
مامور:بگو چرا داشتی فرار میکردی
ریکومارو:..........
مامور :گفتم بگو لعنتی
در همین حین بود که ناگهان یه گاز انبر دستش بود من برای اولین بار ترسیده بودم که ناگهان اون با گاز انبر دندان هایم را کشید تمام دندانم را بعد
مامور:گفتم حرف بزن اگه نزنی با چاقو چشماتو در میارم و میندازم توی این شیشه اب معدنی
ان مامور معلوم نبود از کجا و کی بود ولی گفته بود که اسمش نجی است نجی چشم هایم را با چاقو دراورد و کورم کرد ولی من چیزی نگفتم نجی تمام انگشت هایم را کند و دست ها و پاهایم را کند اون یه مرتیکه روانی بود ولی نمیدونست که هینامی فرار کرده نجی از کسایی که قدرت ماوراییداشتن بدش می امد چون من و بقیه انسان نبودیم بلکه دشمن انسان ها بودیم
دیدگاه ها (۴)

زندگی پس از مرگ پارت 4چرا من چرا من باید این همه اتفاق بیوفت...

زندگی پس از مرگ پارت5من باید بدوم سریعتر حتی تو این بدن گرگ ...

زندگی پس از مرگ پارت2از اون موقع که اتفاق افتاد 10سال گزشته ...

زندگی پس از مرگ پارت 1همه چیز از انجایی شروع شد که ان شهاب س...

پارت ۱۸ فیک دور اما آشنا

مست خون ( پارت ۲۵ ) {پارت آخر}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط