می دانستم با او ویران می شوم

می دانستم با او ویران می شوم
می دانستم بدون او خاکسترم را باد می برد

اما سرنوشت قوی تر از آگاهی ست
دریا به اختیار این کشتی را پیش نمی برد
بادبان هایی که در چشم به تعزیه در آمدند
مشخص کردند مسیر را
سرانجام... با او ویران شدم
سرانجام... بدون او خاکسترم را
باد در چهار گوشه ی جهان پراکنده کرد

#داریوش_معمار
دیدگاه ها (۵)

دستان نوازشگر من گشت وبالمسنگی که تو انداخته ای خورد به بالم...

.دست تو با تاریخ در یک کاسه بود انگاربعد از تو ارگ قلب من وی...

کم نیستن روزایی که میـخوای "بِگی"،"بِنویسی"،"بـاشی"..سَعی می...

دارایی ام از تمام دنیا " ماه " است بی " اختر " و " ماه " هر ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط