Psychic lover

Psychic lover7
من بیمارام رو با عشق درمان میکنم.
چون این شغل آرزوم بود.همینطور
کمک به بقیه.
سونا:کـ..کی این اتفاق افتاد؟
نانسی:دیشب
سونا:با..با چی این..اینکارو کرد؟😟
نانسی:یک بار قرص خورد…اما
سریع نجاتش دادیم،اما اینبار…رگ
دستش رو زد
سونا:هق قبلش بهتون چیزی نگفت؟
نانسی:گفت میخوام این کارو
کنم،اما گفتم که به فکر ما باشه حداقل
و حرف های امیدوار کننده.ولی
دیگه کارشو کرد
سونا:ببین من واقعا متاسفم
نانسی:تقصیر شما که نبود.فقط
اگر قرص آرام بخش بخورم اشکالی داره؟
سونا:سعی کن زیاد نخوری
نانسی:ممنون!
وقتی که رفت اشکام شروع کرد
به ریختن…اصلا فکرش رو هم نمیکردم
که همچین اتفاقی بیوفته.
هوفف اشتیاقم واسه چا اون از بین رفت
تو فکر بودم که صدای در اومد.
اجازه ی ورود دادم اومدن تو.
سونا:سلام،بفرمایید
سونگ یو:سلام،مرسی که وقت دادین
سونا:خواهش میکنم
سونگ یو:خوب تنهاتون میزارم
سونا:ممنون🙂
سونا:سلام.من سونا هستم.اسمت
رو بهم بگو
چا اون:پوزخند)طوری رفتار نکن که
انگار هم رو نمیشناسیم!
سونا:جان تویی؟
چااون:جان؟
سونا:چا اون؟
چااون:پس من رو یادته خانم کوچولو
سونا:خوب بابت اون روز…
چااون:متاسفی؟برام مهم نیست
کارت و بگو فقط همین!
سونا:کاریت ندارم،اومدی تا درمان بشی
و حالت خوب بشه تا بتونی زندگی
آرومی داشته باشی
چااون:احمقی چیزی هستی؟
سونا:چی داری میگی😠
چااون:حرص نخور بچه پیر میشی
دیگه خیلی حرصم گرفت گفتم
سونا:اگه من درمانت نکنم کل عمرت
رو اسیر میشی همین رو میخوای؟اره
اگه اره که بهتره بری و وقت منم نگیری!
چااون:هه حرص میخوری ناز تر میشی!
واقعا برام جالب بود.که چطوری
با اون صدای بمش از این حرف ها میزد
سونا:من کاملا جدی هستم!!!