Psychic lover
Psychic lover۹
باید به سونگ یو بگم!
که کاری درستی نکردن…
با فکر این که شاید کار داره بهش پیام
دادم!
پیام:
سلام سونگ یو
راستش کار خوبی نکردین.
منظورم آزاد کردنه چا اون هستش.
خوب کارم همین بود،خداحافظ
اوففف خیالم اینجوری راحت تره
…………….
وقتی رسیدم خونه مستقیم
رفتم دوش گرفتم فک کنم
دو روز میشد حموم نرفته بودم.
وان و پر از آب کردم و نشستم توش
خیلی آرامش بخش بود.
ولی هنوز فکر پیشش بود.
سوجان…دلم براش میسوزه.
یادمه خانوادش گفتن پر انگیزه بود
اون بهش تجاوز میشه و کسی
خبر نداره به جز دوستش
یک هفته بعد خانوادش توسط یک
قاتل کشته میشن.کسی نمیدونه
قاتلش کیه.هیچ ردی از خودش نزاشته
مثل اینکه از اون حرفه ای هاش بود.
ولی خودش گفت اون قاتله رو دیده.
همون کسی بود که بهش تجاوز کرد
اما نتونستن پیداش کنن.
خلاصه زندگیش خراب شد.
دلم واسه دوستشم میسوزه
بنظر چا اون چیکار میکنه.چا اون
خیلی پسر جذاب و قشنگی بود ولی
این بیماری همه چی رو خراب کرده بود
مثل اینکه من امشب آتیش میگیرم انقدر
که دلم واسه همه داره میسوزه
هوففف.
“چا اون”
وقتی که اون روز
برگشتیم گفتن که آزادم میتونم برم
چون مدرکی نداشتن واسه نگهداشتنم
اون دختره…اسمش چی بود…
ازش نپرسیدم!اوف.بهتره به چندتا از
کار های عقب افتادم رسیدگی کنم.
اگه اون دختره ی تخس نبود الان دو یا
سه روز عقب نمی افتادم.
کجا بودیم آخرین بار…؟اها کشتن
اون زنه جنـ.ده اسمش ریانا بود.
بعدشم سراغ رانگ.صاحب بخش
رد روم.یکی از زیر دستام اونجا مرد!
باید به سونگ یو بگم!
که کاری درستی نکردن…
با فکر این که شاید کار داره بهش پیام
دادم!
پیام:
سلام سونگ یو
راستش کار خوبی نکردین.
منظورم آزاد کردنه چا اون هستش.
خوب کارم همین بود،خداحافظ
اوففف خیالم اینجوری راحت تره
…………….
وقتی رسیدم خونه مستقیم
رفتم دوش گرفتم فک کنم
دو روز میشد حموم نرفته بودم.
وان و پر از آب کردم و نشستم توش
خیلی آرامش بخش بود.
ولی هنوز فکر پیشش بود.
سوجان…دلم براش میسوزه.
یادمه خانوادش گفتن پر انگیزه بود
اون بهش تجاوز میشه و کسی
خبر نداره به جز دوستش
یک هفته بعد خانوادش توسط یک
قاتل کشته میشن.کسی نمیدونه
قاتلش کیه.هیچ ردی از خودش نزاشته
مثل اینکه از اون حرفه ای هاش بود.
ولی خودش گفت اون قاتله رو دیده.
همون کسی بود که بهش تجاوز کرد
اما نتونستن پیداش کنن.
خلاصه زندگیش خراب شد.
دلم واسه دوستشم میسوزه
بنظر چا اون چیکار میکنه.چا اون
خیلی پسر جذاب و قشنگی بود ولی
این بیماری همه چی رو خراب کرده بود
مثل اینکه من امشب آتیش میگیرم انقدر
که دلم واسه همه داره میسوزه
هوففف.
“چا اون”
وقتی که اون روز
برگشتیم گفتن که آزادم میتونم برم
چون مدرکی نداشتن واسه نگهداشتنم
اون دختره…اسمش چی بود…
ازش نپرسیدم!اوف.بهتره به چندتا از
کار های عقب افتادم رسیدگی کنم.
اگه اون دختره ی تخس نبود الان دو یا
سه روز عقب نمی افتادم.
کجا بودیم آخرین بار…؟اها کشتن
اون زنه جنـ.ده اسمش ریانا بود.
بعدشم سراغ رانگ.صاحب بخش
رد روم.یکی از زیر دستام اونجا مرد!
- ۵.۱k
- ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط