به انقلاب می روم؛
به انقلاب می روم؛
بساط کتابم را پهن می کنم
وَ همه ی شعرهایی را که نخواندی
حراج می کنم!
باد، تمام احساسم را
کف خیابان پخش می کند
برگ برگِ غرورم
در هوا می رقصد...
مردمی که اغلب شاعر نیستند
به کمکم می آیند
اما مگر می شود
اشک های ریخته ی یک شاعر را جمع کرد ؟!
بی فایده است ؛
باید تمام شعرهای زمین افتاده را
به بلندترین صدا
به فروش بگذارم
شاید تو از این خیابان رد بشوی...
بساط کتابم را پهن می کنم
وَ همه ی شعرهایی را که نخواندی
حراج می کنم!
باد، تمام احساسم را
کف خیابان پخش می کند
برگ برگِ غرورم
در هوا می رقصد...
مردمی که اغلب شاعر نیستند
به کمکم می آیند
اما مگر می شود
اشک های ریخته ی یک شاعر را جمع کرد ؟!
بی فایده است ؛
باید تمام شعرهای زمین افتاده را
به بلندترین صدا
به فروش بگذارم
شاید تو از این خیابان رد بشوی...
۳۱۶
۲۴ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.