یکی از وکلا که کنار وثوق الدوله ایستاده بود با فریاد ب

☕️یکی از وکلا که کنار وثوق الدوله ایستاده بود، با فریاد به مدرس گفت: « آقای مدرس! شما به ملت خیانت میکنید. کجای این قرارداد به ضرر ملت بود. شما هیچی از سیاست سرتان نمیشود. »

☕️مدرس عصبانی شد سر پا ایستاد. عبایش روی صندلی افتاده بود: « بله آقا! من فقط یک آخوندم. هیچ وقت هم ادعا نکردم که از سیاست سر در می آورم. من چیزی از سیاست نمی دانم، اما میدانم وقتی انگلیسی ها بخواهند استقلال ما را به رسمیت بشناسند، ما باید فاتحه خودمان را بخوانیم. »

#چای_خوش_عطر_پیرمرد
#آیت_الله_مدرس
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

☕️مدرس کمی پشت و روی کاغذ را نگاه کرد و بعد گفت: « این چیست؟...

☕️مدرس هیچگاه در مقابل ظلم سر خم نکرد و تا پای جان، به خاطر ...

☕️مدرس و همراهان به طرف اتاق خودشان رفتند. قبل از اینکه مدرس...

☕️قطار با صدای تلق و تلوق بلندی در حال حرکت به سمت استانبول ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط