غرور گفت: "غیر ممکن است ...
غرور گفت: "غیر ممکن است ...
تجربه گفت: "خطرناک است
... عقل گفت: "بیهوده است..
. "دل" زمزمه کرد امتحانش کن..!
عشق رامیگویم..
امتحان کردم! غرورم به خاک افتاد ...!
تجربه ام فناشد
...عقلم به باد رفت...
ای دل از تو گلایه دارم..! وعده ی خیسی چشمانم را نداده بودی ...
تجربه گفت: "خطرناک است
... عقل گفت: "بیهوده است..
. "دل" زمزمه کرد امتحانش کن..!
عشق رامیگویم..
امتحان کردم! غرورم به خاک افتاد ...!
تجربه ام فناشد
...عقلم به باد رفت...
ای دل از تو گلایه دارم..! وعده ی خیسی چشمانم را نداده بودی ...
۶۶۵
۳۰ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.