پلیس ابلیس part

پلیس. ابلیس. part¹³

+ نه من فرار نمیکنم
_ لازم نکرده همین جا وایسا برم لباس عوض کنم بیام آجوما مراقبش باش
آجوما : چشم ارباب
جونگ کوک رفت و لباسش رو عوض کرد و اومد دست ا.ت رو گرفت و بردتش تو ماشین و رفتن رسیدن پاساژ ولی هنوز از ماشین پیاده نشدن
_ حالا که وقت داریم می‌خوام یه سری از قوانین رو بهت بگم
+ چه قوانینی
_ قوانین عمارت
+ مگه خوناشام ها هم قوانین دارن
_ په نه په مثل گاو هر کی هر کاری دوست داره می‌کنه ( پوکر )
+ باشه بگو فقط کم باشه ها من حافظه درست و حسابی ندارم
_ من نمی‌دونم باید تو مغزت جا بدی ، خب ۱-باید منو ارباب صدا کنی ۲-از دستورات من سرپیچی نمیکنی وگرنه تنبیه میشی ۳-پوشیدن لباس باز ممنوع ۴- ول گشتن تو عمارت ممنوع ۵- فضولی تو کار های من ممنوع
+ فقط پنج تا الان اگه داداش من بود هزار تا قانون میزاشت
_ فکر بدی نیست
+ نه نه شکر خوردم همون ۵ تا خوبه
_ پیاده شو
رفتیم داخل پاساژ و از بین مغازه ها رفت داخل یکی و هر لباسی که خودش دوست داشت می‌خرید و اصلا هم از من نظر نمیپرسید که بلاخره خریدام تموم شد و میخواستیم از پاساژ بیایم بیرون که چشمم افتاد به یه مغازه لباس زیر فروشی خیلی خجالت می‌کشیدم بهش بگم
ولی جرعتم رو جمع کردم و سرم رو انداختم پایین و باخجالت بهش گفتم
+ میشه برم اونجا
_ بریم منم میام
+ نه نه خودم میرم زود میام
_ میخوای فرار کنی
+ ای بابا نه مگه مغازه در دیگه ای هم داره آخه تو جلو همین در وایسا دیگه
دیدگاه ها (۵)

میتوان حرکت خورشید را انکار کرد میتوان ماه و ستارگان را انکا...

چیکار داری می‌کنی با قلبم پارک جیمیننننننن🥴🥴❤️❤️🤤

پلیس. ابلیس. part¹²_ آدم شدی ؟( نیشخند ) + اره ار...

پلیس. ابلیس. part¹¹[ ا.ت ویو ]وقتی اون حرف رو زد...

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط